سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باشگاه افسران جوان جنگ نرم
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 89
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 74603
کل یادداشتها ها : 27

پیوست ها
< 1 2
نوشته شده در تاریخ 89/5/12 ساعت 9:55 ص توسط مهدی سعیدی


بی بی سی فارسی و حمایت از پهلوی

 

 جنگ نرم و هجمه همه جانبه به باورها و آرمانهای ملت ایران و تلاش برای تحریف حقایق توسط رسانه‌های بیگانه، هر روز بعد جدیدتری می‌یابند که حوادث و رخدادها فرصتی برای ظهور و بروز ابعاد آن است. در این میان سایت بی بی سی فارسی به مناسبت گذشت 30 سال از مرگ آخرین شاه مستبد ایران زمین، محمدرضا پهلوی در 5 مرداد 1359، صفحه ویژه‌ای را طراحی کرده و در آن تلاش دارد تا چهره کریه خاندان پهلوی را برای نسل امروز کشور بازسازی نماید.

این ویژه‌نامه در اختیار بخشی از قلم بدستان ستاد کودتای سبز قرار گرفته که با قرائت شاژ خود که پیش از این سالهاست توسط سلطنت طلبان فراری تکرار شده است، به مقایسه نظام اسلامی و رژیم پهلوی بپردازند و مبتنی بر باورهای منحرف خود نظام اسلامی را متهم و رژیم منحط پهلوی را غسل تمهید داده و میزان انحطاط و فاصله گرفتن از آرمانهای انقلاب اسلامی ملت ایران را آشکار نمایند.

یکی از این قلم بدستان "حسن یوسفی اشکوری" از مسافران دیروز کنفرانس برلین و شاگردان آقای منتظری و حامیان امروز کروبی و موسوی است که از وی به عنوان " پژوهشگر امور دینی و مذهبی" یاد شده است. وی در مقاله ای با عنوان "آخرین شاه شیعه جهان آیا مذهبی بود؟" تلاش دارد تا محمدرضا را مقید به شریعت دانسته و مدعی شود که مسئولان نظام اسلامی امروز از رژیم پهلوی بدتر و بی‌دین‌ترند!؟

اشکوری می‌گوید: « نکته نغز و قابل تأمل این است کسانی که در دوران حکومت محمدرضا شاه از او بد می‌گفتند و او را به بد دینی یا فساد و ریا و استفاده ابزاری از دین و باورهای مذهبی برای فریب مردم انتقاد می‌کردند و بر موج همین انتقاد ها بر او چیره شده و اکنون بیش از سه دهه است که بر سریر سلطنت نشسته اند، خود چگونه رفتار کرده و خود تا کجا به ریاکاری مذهبی دامن زده و تا چه اندازه از ابزار سنتی شناخته شده عوام فریبی مذهبی برای بقا و ادامه حاکمیت خود سود برده و می‌برند؟

"مهرانگیز کار" فمینیستی که در روزگار دوم خرداد شهرت یافت و نام وی در مطبوعات زنجیره‌ای بر سر زبانها افتاد، و اتفاقا همسفر اشکوری در کنفرانس برلین بود، در مقاله‌ای توهین آمیز با عنوان "شاه بهتر بود یا امام؟" به سیاه نمایی علیه نظام اسلامی پرداخته و در صدد آن است که دوران پهلوی را بهتر از دوران حاکمیت نظام اسلامی جلوه دهد و فاسدی چون محمدرضا را برتر از حضرت روح الله(ره) قرار دهد!؟

وی مدعی در دوران ستمشاهی: «اعضای بدن شهروندان در مالکیت حکومت نبود . قتل ناموسی اتفاق می افتاد و قاتل هم از مجازات معاف می‌شد، اما زنان و مردان را سنگسار نمی کردند. دست دزد را قطع نمی‌کردند، برای بسیار رفتار روزمره و طبیعی شهروندان مجازاتهای سخت بدنی و اعدام پیش بینی نمی‌کردند.»

محمود صدری، که وی را "استاد جامعه شناسی در دانشگاه تگزاس در آمریکا" معرفی کرده اند در مقاله ای با عنوان "فراخوانی برای نگاه بیطرفانه به زندگی آخرین شاه ایران" تلاش دارد تا چهره منفوری که از پهلوی در اذهان عمومی ایرانیان شکل گرفته را نتیجه نگاهی ایدئولوژیک معرفی کند که با حقیقت فاصله بسیار دارد!

نویسنده دیگر "مهرداد خوانساری" است که خود را یکی از اعضای سابق وزارت خارجه و کادر پیشین دیپلماتیک ایران معرفی می‌کند. مقاله وی با عنوان " شاه و سیاست خارجی؛ هم کار هم دغدغه شخصی" تیتر خورده و نویسنده بر سر آن است تا اثبات کند: «صحنه سیاسی ایران در سی سال بعد از مرگ پادشاه فقید ایران، هرگز فردی آگاه، مجرب، صلح طلب و نیرومندی مانند وی را در حیطه مسائل مربوط به سیاست خارجی به خود ندیده است.»!!؟

این مجموعه با نوشتاری عناصری چون حمید دباشی و ماشاءااله آجودانی، فرج سرکوهی، عباس میلانی تکمیل شده است.

در نقد و بررسی ادعاهای بی‌پشتوانه فوق باید توجه کرد، تلاش برای ترمیم چهره سیاه حکومت خودکامه پهلوی و مقایسه آن با مردمی‌ترین انقلاب در جهان، در حالی صورت می‌گیرد که بسیاری از نزدیکان دربار پهلوی در خاطرات خود به انواع فسادهای اخلاقی، سیاسی و اقتصادی آن رژیم اعتراف کرده‌اند که یکی از مهمترین و مبسوط ترین آنها خاطرات ارتشبد حسین فردوست، یار غار شاه پهلوی است. با مرور این کتاب و دیگر کتابهای تاریخی می‌توان به انحرافات زیادی در مورد شخص شاه، خاندان پهلوی و درباریان و کارگزاران رژیم پهلوی اشاره نمود:

1- لامذهبی و عدم تقید به اسلام (عدم پایبندی به شریعت، بی‌نمازی، عیاشی، قماربازی، بی حجابی، و ...)

2- انحرافات جنسی (زنا، همجنس بازی و ...)

3- سوء استفاده کلان مالی و خیانت به بیت المال

4- دست نشاندگی و وابستگی کامل به بیگانگان

5- دادن امتیازات فراوان به بیگانگان و حرکت به سمت وابستگی کشور به غرب

6- سوء مدیریت و عدم صلاحیت برای اداره کشور

7- وابسته نگهداشتن کشور به نفت و نابودی بسیاری از صنایع بومی

8- استبداد و دیکتاتوری مطلق و سرکوب و کشتار مخالفین

9- رشد و گسترش انحرافات فرهنگی - اجتماعی در جامعه از جمله فقر، فساد، فحشاء، بیکاری، مواد مخدر و ...

موارد فوق و موارد ریز و درشت فراوان دیگری که می‌توان به این فهرست افزود، ‌مسائلی نیست که برای دست اندرکاران بی.بی.سی فارسی ناآشنا باشد، اما واقعیت آن است که تحریف تاریخ سناریوی جدید دیگری است که مورد توجه دشمنان نظام اسلامی قرار گرفته است. این ویژه نامه وقتی در کنار اظهارات و نوشتارهای متعددی افرادی چون اکبرگنجی، محسن کدیور، عطاالله مهاجرانی و ... در حمله به دیدگاهها و تصمیمات سیاسی حضرت امام(ره) قرار می‌گیرد، به خوبی نشان می‌دهد سناریویی که در قالب اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم آغاز شد، براندازی انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بود.

این جریان به خوبی می‌داند تا زمانی که شاخصی با عنوان سی سال تاریخ درخشان جمهوری اسلامی و زعامت حکیم بزرگ انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) پیش روی ملت ایران است، امکان جان گرفتن جریانات انحرافی از جمله فتنه سبز وجود نخواهد داشت. اما از این نکته نیز غافلند که خالق اصلی تاریخ درخشان سه دهه انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران هستند که آن شاخصها جزئی از هویت آنان را شکل می‌دهد و به همین سادگی نمی‌توان آن هویت اسلامی را دستخوش تحریف قرار داد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/9 ساعت 8:11 ع توسط محمدرضا مرادی


تسخیر میدان انقلاب توسط اسرائیل غاصب

عکس ها از وبلاگ آنتی مثلثیزم



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/9 ساعت 8:3 ع توسط محمدرضا مرادی


وصیت نامه رهبر فرزانه ی انقلاب

چندی پیش روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال 1342 را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای منتشر کرده است.

متن این وصیت نامه زیبا، صمیمی و خواندنی که خود ایشان خوانده است به شرح زیر است:
ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام:
«وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه 27شوال 1382» (فروردین 1342 شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.
مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.
دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.

از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.)
و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی.

گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.

العبد علی الحسینی الخامنه ای

 

(حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم):

حدود 100تومان، مقدس زاده بزاز (مشهد)

کمتر از 30تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2یا 3تومان، عرب خیاط(قم)

مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی دانستیم چقدر به او بدهکاریم (گویا چند تومانی

آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32تومان تقریباً

حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می کردیم.)

مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم)

مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم)

10 تومان آقای علی حجتی کرمانی

شاید 5تومان، محمد آقانانوا نزدیک منزل (مشهد)  



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/7 ساعت 9:38 ص توسط مهدی سعیدی


 ساده لوح یا مرد عمل

 رکود در جریان فتنه و زوال تدریجی که گریبانگر این جریان پر ادعا شده، سران فتنه را بر آن داشته تا با سوژه پروری، بهانه‌ای برای رونق بازار کسادشان فراهم آورند. در این میان شیخ فتنه که جسارت و حماقت را به خوبی با هم آمیخته است، از هر فرصتی برای تکرار ادعاهای خود استفاده می‌کند و اعلام می‌دارد که همچنان در جبهه ضدیت با نظام اسلامی فعال است.

سالگرد تاسیس شورای نگهبان بهانه‌ای بود تا کروبی با صدور نامه‌ای سرگشاده این نهاد قانونی را به باد اتهام بگیرد و در سیاهه‌ای همان ادعاهایی را تکرار کند که ضدانقلاب مدتهاست مدعی آن هستند. البته تفاوت کروبی با آنها در این است که ضدانقلاب به خوبی می‌داند، مشکل اصلی جریانهای مخالف و معاند انقلاب اسلامی نه رفتار شورای نگهبان که اصل وجود چنین نهادی در قانون اساسی است و تا چنین مقامی در قانون اساسی جایگاهی مشخص و تعریف شده دارد، امکان رخنه و نفوذ در نظام اسلامی سخت خواهد شد. اما کروبی غافل از همه چیز ساده لوحانه عملکرد شورای نگهبان را نشانه رفته است.

کروبی با اشاره به موارد ریز و درشت از رد صلاحیتهایی که به درست یا نادرست در انتخاباتهای پیشین وجود داشته است، تلاش دارد تا ادعای امروز خود مبنی بر تقلب در انتخابات را ثابت نماید.  کروبی در حالی که هنوز از آن خواب تلخ خود در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری سخت پشیمان است، مدعی می‌شود که شورای نگهبان در دوره نهم ریاست جمهوری "نهال تخلف و تقلب را در کشور نهادینه کرده است"!

این اظهار نظر در حالی است که مخاطبین هوشیار به این دو نکته به خوبی اشراف دارند که اولا در آن دوره برگزار کننده انتخابات وزارت کشور دولت دوم خرداد بوده و شورای نگهبان تنها نظارت بر صحت انجام انتخابات را برعهده داشته و آراء اعلام شده توسط وزارت کشور آقای خاتمی را تائید کرده است. ثانیا نامزد اصلی مورد حمایت اصولگرایان که در ظاهر رقیب آقای کروبی به حساب می‌آمد آقای قالیباف بود که در آن دوره به عنوان نفر چهارم معرفی گردید و آقای احمدی نژاد که به عنوان نفر دوم به دور دوم انتخابات رفت، گزینه‌ای بود که از حمایت رسمی احزاب رقیب برخوردار نبود.

آقای کروبی که به شدت در آن دوره از حمایت همپیمانانش از معین و هاشمی زخم خورده و گلایه مند است، نباید با فرافکنی علت شکست خود را شورای نگهبان دانسته و این نهاد قانونی را متهم نماید. مشکل آقای کروبی ساده لوحی ایشان است و به همین خاطر است که عناصر معلوم الحالی چون کرباسچی آنگاه که به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی وی معرفی و فعالیت می‌کنند، در آخرین لحظه و در هنگام رای گیری بطور آشکار رای خود را به نام موسوی به صندوق می‌ریزند! البته مرد این رفتار ساده لوحانه را تشخیص می‌دهند و به همین خاطر است که کروبی در 22 خرداد در جایگاه آخر قرار می‌گیرد. اما کروبی گویا قصد عبرت آموزی ندارد!

بررسی رفتار عجیب و غریب کروبی در انتخابات این دوره و دوره پیشین ریاست جمهوری، به خوبی علت حمایت عجیب فردی چون عبدالکریم سروش را از وی نشان می‌دهد. آقای سروش درباره علت حمایت خود از کروبی گفته بود: «باید کسی بیاید که مرد عمل باشد!» به واقع باید گفت منظور صحیح تر سروش آن است که "باید کسی بیاید که ساده لوح باشد"! تا بتوان از وی به خوبی سوء استفاده کرد. کروبی از آنجا که خود حرفی برای گفتن ندارد به خوبی قابل اداره شدن است و از آنجا که از جسارت ذاتی نیز برخوردار است! می‌تواند در جهت تخریب نهادهای قانونی و مخدوش کردن چهره نظام اسلامی به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/6 ساعت 6:3 ع توسط علی گنجی


سوالی از حامیان دنیای مدرن

 

برای من ادعای پیشرفته بودن بشر امروز که نماد امروزی‌ترین آنها بشر غربی (بویژه بشر آمریکایی) است، با دیدن حقی! به نام حق! وتو در سازمانی که قرار است نماد صلح و صفا باشد (سازمان ملل متحد)؛ اصلا، تاکید می کنم اصلا قابل هضم نیست.

آهای مدافعان مدرنیته و دنیای مدرن شما چگونه هضم کرده‌اید؟!! 

 



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/6 ساعت 6:1 ع توسط علی گنجی


موشکی به سوی خاکریز دویچه وله

 

 

دویچه وله یکی از رسانه‌های آلمانی است که سر از آستین صهیونیست‌های بین‌الملل بیرون آورده.

 این رسانه غربی مدعی گردش آزاد اطلاعات برای تک‌تک مجرمان امنیتی ایران که محکوم می‌شوند، مرثیه حقوق بشر می‌سراید.

 اما وقتی مروه شروینی، زن جوان مسلمان، در صحن بیدادگاه آلمانی و در برابر قاضی و چند پلیس ناظر توسط ضربات چاقوی آن نئونازی وحشی آلمانی به شهادت رسید، مثل بقیه عمله‌های شیطان که شیرین عبادی هم یکی از اونا بود، خفه‌خون (خفقان) گرفت.

 

و چه احمقند کسانی که دروغ‌های این رسانه غربی

و سایر هم‌مسلکان آن را باور می‌کنند!!!






نوشته شده در تاریخ 89/5/6 ساعت 5:59 ع توسط علی گنجی


پشت پرده بالاترین

 

کافیه کمی با مقوله جریان‌سازی رسانه‌ای و سناریوهایی که رسانه‌های صهیونیستی غربی علیه جمهوری اسلامی دنبال می‌کنند، آشنا باشید.

آنگاه تایید می‌کنید که بلاهت محضه که کسی خیال کنه سایت بالاترین رو یک شخصیت حقیقی ظاهرا ایرانی و مسلمان، مهدی یحیی‌نژاد، بگردونه.

حتما عناصری از جماعت صهیونیستی غربی این فرد رو هدایت و کنترل می‌کنند.

حتی اگه با این مقوله هم آشنا نباشید، قطعا تایید می‌کنید که کشوری مثل آمریکا، اجازه نمی‌ده کسی از منابعش برای تحصیلات و پیشرفت خودش بهره ببره، بعد اونا ازش بهره‌کشی نکنند؛ بویژه اگر این فرد از ایران به ایالات متحده رفته باشد.






نوشته شده در تاریخ 89/5/6 ساعت 5:53 ع توسط علی گنجی


عزیز ما ای وصی امام عشق!

آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند.

اما شما خوب می دانید که سرّ این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست؛ ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم.

اینک سر ما و قدمتان که وصی امام عشقید و نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجهم.

بخشی از عهدنامه شهید آوینی با امام خامنه ای

 

میلاد امام عصر قائم آل محمد تبریک و تهنیت باد.

باشد تا روزی در کنار یکدیگر و در محضر حضرتش این روز فرخنده را جشن بگیریم.

ان شاءالله 



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/3 ساعت 4:10 ع توسط مهدی سعیدی


زوال جرس

 

آنگاه که با هوشیاری ملت و مدیریت و هدایت رهبری سناریوی کودتای مخملین به شکست انجامید و فریب بودن ادعای تقلب به زودی آشکار شد و دستگاههای نظارتی، صحت حماسه چهل میلیونی ملت را آشکار نمود، فتنه گران ماهیت حرکت خود را نشان داده و لبه تیز هجمه های خود را از زیر سوال بردن انتخابات به سوی ارکان نظام اسلامی تغییر جهت دادند.

همچنین با شکست فتنه‌گران در صحنه سیاسی و برچیده شدن اردوکشیهای خیابانی، فتنه گران چاره‌ای نداشتند که به دنیای توهمی و مجازی روی آورند، لذا سایتهای مختلفی با هدایت ستاد خارج نشین کودتای سبز، آغاز بکار کار کردند که در راس آن سایت جنبش راه سبز(جرس) بود. جرس با حمایتهایی که توسط بیگانگان صورت می‌گرفت با مدیریت عطاالله مهاجرانی(وزیر فراری آقای خاتمی که امروز در لندن سکنی گزیده است) در 29 تیرماه سال گذشته آغاز بکار کرد.

جرس با فرصت دادن به ضدانقلابیون توانست بخش زیادی از آنها را گرد خود آورد که از آن جمله می‌توان به ابراهیم نبوی، محسن کدیور، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان، اکبر گنجی، حسن یوسفی اشکوری، محمد جواد اکبرین و ... اشاره کرد. در واقع مطالبی را که فتنه گران در سایتهایی چون کلمه، پارلمان نیوز، نوروز نمی‌توانستند درج کنند در جرس به سرعت منتشر می‌شد.

در این ایام در فهرست اولویت کاری جرس مواردی چون: اطلاع رسانی بیانیه ها و اظهارات سران فتنه، تشویق فتنه گران برای ماندن در صحنه و تداوم فتنه گری، هدایت فتنه گران برای سوء استفاده از مناسبتهای ملی و مذهبی، دروغ پراکنی برای ناپاک و ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی و دولت منتخب مردم، حمله به نهادهای انقلابی که در مهار فتنه نقش کلیدی داشتند و تخریب چهره‌های بصیرت و روشنگر ماهیت فتنه، زیر سوال بردن آرمانهای انقلاب اسلامی ملت ایران، حمله به آرمانهای بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) ، هجمه به اصول کلیدی و محوری قانون اساسی، حمله به نظام حکومتی اسلام و جایگاه ولایت مطلقه فقیه، و در راس همه آنها تلاش برای تخریب چهر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای، قرار داشت که توسط دهها قلم متفاوت که همگی در ضدیت با انقلاب اسلامی همگام بودند، نوشته شد.

هرچند ملت ایران به رسانه‌های بیگانه بالاخص آنهایی که توسط استعمار پیر بریتانیا هدایت می‌شوند بی‌اعتمادند، اما از سویی دیگر بخش عمده این یادداشتها و نوشته های آنقدر از لحاظ محتوا ضعیف و غیرکارشناسانه بود که به تدریج اعتبار خود را حتی نزد هواداران فتنه سبز نیز از دست داد. اوج افتضاح و رسوایی جرس در ایام دهه فجر رقم خورد، آنگاه که فتنه‌گران بعد از شکست سنگین در 9 دی ماه تلاش کردند تا آبروی از دست رفته را به نحوی در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی جبران کنند. تلاش یک ماهه این جریان با طرح سناریوی "اسب تراوا" که توسط نویسنده ضدانقلاب سایت جرس - ابراهیم نبوی - نوشته شده بود، به اوج خود رسید و سعی شد تا مبتنی بر آن هنگام سخنرانی رئیس جمهور در راهپیمایی 22بهمن، میدان آزادی به تسخیر سبزهای فتنه‌گر در آید. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که "اسب تراوا در گل ماند" و دوربینهای رسانه‌های بیگانه تنها توانستند حماسه میلیونی ملت را ثبت کنند و برای فتنه گران، هواداری باقی نمانده بود.

بلافاصله هجمه سنگینی علیه جرس آغاز شد و هواداران مجازی سبزها، این سایت را عامل شکست سنگین فتنه گران در 22 بهمن دانستند. این افتضاح، جرس را بطور کامل از اعتبار انداخت و ناتوانی و بی‌سوادی نویسندگان و نظریه پردازان آن را بیش از پیش نشان داد و نشان داد که این خارج نشینان تا چه اندازه از واقعیات ایران اسلامی بیگانه‌اند.

امروز نیز جرس به شبهه افکنی علیه ارکان انقلاب بزرگ ملت ایران ادامه می‌دهد و در شرایطی که به شدت مخاطبین خود را از دست داده، جشن یک سالگی خود را جشن گرفته است، در حالی که برگزاری سوگواری بیشتر می‌تواند تسلی دل مدیریت جرس باشد.  زوال و مرگ تدریجی ضدانقلاب داستان مشهور سی ساله گذشته انقلاب اسلامی است و بی‌شک وضعیت کنونی سلطنت‌طلبان و منافقین و افرادی چون بنی‌صدر و ... به خوبی می‌تواند آینه تمام نمایی برای امروز و فردای عطاالله مهاجرانی باشد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/2 ساعت 10:15 ع توسط اکبر گنجی


حاشیه ای بر فاصله ها

 

دیشب چهارشنبه 30 تیر وقتی داشتم سریال فاصله ها ساخته ی آقای سهیلیزاده را تماشا می کردم به یک صحنه ی جالب برخوردم که شاید شما هم آن صحنه را دیده باشید. با دیدن این صحنه خیلی تعجب کردم. برایم این سوال پیش آمد که آیا موتور سواری برای زنان آزاد شده است؟ آیا فائزه هاشمی بالاخره مجوزی برای موتور سواری بانوان گرفته است؟ چه شده که این حنه را به راحتی در یک سریال ایرانی می سازند و در تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می کنند و اعتراض هیچ کس شنیده نمی شود؟

به نظر من منشا این تصاویر بر می گردد به فروردین ماه سال 75 وقتی که فا ئزه هاشمی به آسانی هرچه تمام تر در مجله ی زنان اعلام می کند که " دوچرخه سواری دختران وزنان با کت و دامن در خیابان با دین و عرف متضاد نیست." یا همین خانم در همان سال ها به دنبال تهیه ی باند ویژه ای برای گرفتن مجوز موتور سواری برای زنان است.

از همه ی این ها که بگذریم آدم به حال خودش تاسف می خورد که یک سری افراد به راحتی این کارها را می کنند و ما هیچ کاری نمی توانیم بکنیم جز این که بنشینی و حرص بخوری.

همین کارها می شود که وضعیت حجاب به این جا می رسد و هیچ سازمان و نهادی نمی تواند با آن مقابله کند. همین کارها می شود که وضعیت سینمای ایران به این جا کشیده می شود. البته با خدا را شکر کنیم که وضع بدتر از این نیست.

من نمی خواه با دیدن یک صحنه تمام چیزها را زیر سوال ببرم و تمام سریال فاصله ها و همه ی زحمات این افراد را زیر سوال ببرم و منکر سریال جذاب و متناسب با واقعیت جامعه ی امروز شوم فقط تذکری بود که باید داده می شد تا وضع بدتر از این نشود.



  




  پیام رسان 
+ سلام دوستان




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ