سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باشگاه افسران جوان جنگ نرم
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 72469
کل یادداشتها ها : 27

پیوست ها
1 2 >
نوشته شده در تاریخ 89/6/13 ساعت 6:33 ص توسط مهدی سعیدی


تلاش برای برائت از شعارهای انحرافی

وقتی خبر سر دادن شعار "نه غزه، نه لبنان" توسط جمعی از هواداران روزه خوار موسوی و کروبی در حاشیه مراسم سال گذشته روز جهانی قدس در تهران با آب و تاب فراوان توسط رسانه‌های بیگانه مخابره شد، شاید کمتر کسی باور می‌کرد که این شعار انحرافی در حضور رئیس پیشین "مجمع روحانیون مبارز" سر داده شده باشد! بعد از آن هم تا مدتها مسلمانان سراسر جهان منتظر بودند این مدعیان آزادیخواهی (که تا دیروز خود را حامیان سرسخت انتفاضه معرفی می‌کردند) از این اقدام هواداران برائت جویند، اما متاسفانه چنین نشد و این لکه ننگ در کارنامه سران فتنه و هواداران آن برای همیشه ثبت گردید. مشمئز کننده‌تر آنکه حامیان سکولار موسوی و کروبی میدان دار شده و در سایتها و وبلاگهای خود به دفاع تئوریک از این شعار صهیونیستی پرداختند و مدعیان دروغین خط امام نیز که به خوبی می‌دانستند در میان ملت حزب الله یارو یاوری ندارند، تلاش کردند برای حفظ هواداران سکولار خارج نشین خود این خفت را به جان خریده و سکوت اختیار کنند!
گذر زمان سران فتنه را متوجه ساخت که در چه معامله پر ضرری وارده شده و حیثیت چندین ساله خود را به ثمن بخس فروخته اند!؟ لذا با فرار رسیدن روز قدس در سال 89 درصدد برآمدند تا کمی از آبروی رفته را به جوی برگردانند و از شعارهای سال گذشته برائت جویند. اولین گام را محسن کدیور در خردادماه برداشت و اعلام داشت که سبزها شعار داده‌اند"هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران"! این ادعا با هجمه پرشدت سبزها همراه بود که وی را به دروغگویی و فریب متهم کردند!؟ تا آنجا که وی مجبور شد بارها در این باره توضیح داده و از هواداران سبزپوش خود عذرخواهی کند!
چند روز پیش نیز محتشمی و خاتمی شانس خود را امتحان کردند به تخطئه شعار "نه غزه، نه لبنان" پرداختند! خاتمی اعلام داشت: «مسئله "یا ایران یا فلسطین" برداشت غلط یا القاء خطرناکی است که از سوی دیگران مطرح می‌شود.» سازمان نامشروع مجاهدین نیز بعد از یکسال سکوت آن اقدام را محکوم کرده و از دیگر سو موسوی و کروبی نیز تلویحا حمایت خود را از ملت فلسطین اعلام داشتند. بررسی این تغییر رفتار سیاسی سران فتنه بعد از گذشت یکسال با ملاحظاتی همراه است که باید بدان توجه نمود: 
1- شعار "نه غزه، نه لبنان" در یک خلاء شکل نگرفته و محصول رفتار سیاسی جریانی است که موسوی و کروبی و خاتمی سردمدار آن بوده‌اند. به واقع طرح چنین شعاری محصول برخی سخنان و موضعگیریهای سران فتنه است. به عنوان نمونه همه به خاطر داریم که موسوی در اولین برنامه تبلیغاتی خود قبل از انتخابات اعلام داشت: «ما موقعی می‌توانیم از برادران لبنانی‌مان حمایت کنیم که خودمان در داخل قوی باشیم. موقعی می‌توانیم از آرمان‌های فلسطین دفاع کنیم که خودمان قوی باشیم» در واقع شعار "نه غره، نه لبنان" را باید روی دیگر سکه این سخنان دانست که بعد از چندماه با صراحت بیشتری برملا شد.
2- در مورد این تغییر رفتار سران فتنه باید گفت که چنین اقدامی مصداق رفتار فرصت طلبانه(اپورتونیستی) یک جریان سیاسی است که به هیچ اصول و قاعده‌ای پایبند نبوده و برای کسب قدرت دست به هر کاری می‌زند. این جریان  به سادگی منافع جناحی و گروهی خود را بر منافع ملی و اصول و مبانی نظام اسلامی ترجیح می‌دهد و در این مسیر تا نفی عالی‌ترین شعارهای انقلاب اسلامی پیش می‌رود و دیگر روز به دفاع از این اصول می‌پردازد!
3- در تحلیلی دیگر این تغییر مواضع از وجود پارادوکسهای ذاتی جریان فتنه خبر می‌دهد که حتی سران آن را نیز دچار سردرگمی کرده است. البته همین رفتار متناقض که محصول جمع کردن گروهکهای مختلف و متنوع ضدانقلاب در اردوگاه سبزها می‌باشد، جلوه دیگری از رفتار اپورتونیستی سران فتنه است که نشان می‌دهد این جریان برای تحقق اهداف به هر گروهی چنگ زده و جرات مرزبندی ندارد.
4- سکوت یکساله غیر قابل قبول سران فتنه امروز خود به بزرگترین سوال برای افکار عمومی تبدیل شده است. ملت مسلمان ایران از این آقایان انتظار دارد که برایشان روشن کنند چرا بعد از یکسال به این فکر افتاده اند که از این شعارهای  انحرافی اعلام برائت نمایند؟ همچنین چه تضمیمنی وجود دارد که این رفتار و مواضع سیاسی جدید، یک نوع فریبکاری برای ترمیم چهره مخدوش آنها نباشد؟ و بطور کل اعتقاد و التزام واقعی این جریان به آرمانهای انقلاب را چگونه می‌توان سنجش نمود؟!
نهایت اینکه با وجود این همه تردید در رفتار سیاسی فتنه گران آیا می‌توان از افکار عمومی مردم مسلمان ایران انتظار داشت که به آنها اعتماد کرده و پذیرای تلاش جدید سران فتنه برای تبری جستن از شعارهای انحرافی باشند؟!



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/30 ساعت 8:4 ع توسط مهدی سعیدی


 اعترافات تاج زاده

 از همان ابتدای طرح ادعای دروغین "تقلب در انتخابات"، معلوم بود که مدعیان خود بیش از هرکس دیگر به این امر آگاهند که وقوع چنین تقلبی میلیونی در نظام انتخاباتی ایران امکان پذیر نخواهد بود. این افراد که خود سالهای متوالی برگزار کننده انتخابات در سطوح مختلف بودند، در قالب آنچه سناریوی کودتای مخملین می‌توان نامید، دروغ بزرگ تقلب در انتخابات را به عنوان "رمز آشوبهای خیابانی" مطرح ساختند تا با "اردوکشیهای خیابانی" و "فشار از پائین" مسئولین نظام اسلامی را مجبور نمایند تا به بدعتهای این جریان "تمامت خواه" تن داده و برای اولین بار در جمهوری اسلامی اقلیت بتواند قدرت را بدست گیرد!

زمان زیادی نگذشت که افکار عمومی متوجه شد آنچه فتنه گران تحت عنوان تقلب مطرح ساخته اند فریبی بیش نبوده است. بالاخص بعد از آنکه سلسله اخبار اعترافات اعضای فعال ستاد جریان فتنه که از اقدام خود نادم و پشیمان گشته بودند منتشر گردید. امیرحسین مهدوی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب، محمدعلی ابطحی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، محمدعطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران پیشگامان اعترافات بودند.

اظهارات ابطحی مبنی بر اینکه: «زمانی که قرار بود موسوی مدارک مربوط به بحث تقلب در انتخابات را مطرح کند به خاطر دارم در جلسه مجمع روحانیون مبارز وقتی بحث ارائه مدارک تقلب در انتخابات مطرح شد یکی از دوستان که قبلا وزیر کشور هم بود گفت‌ همه این مدارک اگر جمع شود و درست باشد 700 هزار رای بیشتر نمی‌شود.»! نمونه‌ای از این اعترافات است که بخوبی نشان از آشکار بودن حقایق انتخابات برای ستاد پشت پرده فتنه گران دارد.

با فاصله کمی کیان تاجبخش، سعید حجاریان، سعید شریعتی، محمدرضا تاجیک نیز به اشتباهات خود اعتراف کردند و حتی عطریانفر در مصاحبه‌ای اعلام نمود: «بهزاد نبوی هم اذعان داشته که در انتخابات تقلبی صورت نگرفته است، ولی حاضر نیست این مطلب را در مقابل رسانه‌ها بطور آشکار بیان نماید، چرا که معتقد است وی به مهندس موسوی خیانت نخواهد کرد!؟»

این اعترافات که بنیان حرکت منافقانه موسوی و کروبی را بر باد می‌داد، با واکنش شدید فتنه گران همراه بود. آنها برای انحراف افکار عمومی اعلام داشتند که این سخنان فاقد اعتبار بوده چرا که تحت فشار و در زندان اظهار شده است؟! اما هیچگاه معلوم نساختند که چگونه سران و تئوریسینهای جبهه دوم خرداد که خود را مدعیان مبارزه دانسته و صفاتی چون "چریک پیر" و غیره و ذالک را یدک می‌کشیدند، به این سادگی تسلیم شده و به دروغ بزرگ فتنه سبز اعتراف کرده اند!

به تازگی نیز فیلمی مستند از "مصطفی تاجزاده" در سایت یوتیوب انتشار یافته که در آن تاجزاده با صراحت اعلام می‌کند که چنین تقلبی صورت نگرفته و فتنه‌گران نتایج انتخابات دهم را به نامزد رقیب واگذار کرده‌اند. این فیلم بار دیگر جبهه فتنه‌گران را دچار اضطراب و استرس نموده و آنها را به واکنش واداشته تا اعلام نماید این فیلم دروغین و ساختگی بوده و چنین اظهاراتی نمی‌تواند از زبان وی صادر شده باشد. علت حساسیت این مساله نیز از آنجا ناشی می‌شود که این شخصیت دوزیست جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین، کسی است که از سماجت بیشتری نسبت به دوستانش برخوردار بوده و اعتراف به شکست وی می‌تواند "اعتراف نهایی" جبهه فتنه گران به حساب آید، کسی که خود به جرم تخلف در انتخابات مجلس ششم در دادگاه محکوم شده است.

فتنه‌گران برای اثبات ساختگی بودن این فیلم به اظهارات دیگری از تاجزاده استناد می‌کند که وی در دوران مرخصی از زندان و در جمع هواداران فتنه سبز، اعلام داشته است که در انتخابات تقلب شده است! این تناقض گویی نه تنها نافی دروغ بودن اظهارات پخش شده تاجزاده در زندان نیست، بلکه حکایت گر دروغ و نفاقی است که بر پیکره جریان فتنه نهادینه شده است، چرا که آنجا که تاجزاده در محفلی خصوصی و در کنار همدستانش صفایی فراهانی و رمضان زاده و به دور از چشم هواداران و افکار عمومی قرار دارد به شکست اعتراف می‌کند، اما هنگامی که در برابر خبرنگاران و هواداران قرار می‌گیرد ادعای دروغین تقلب را تکرار می‌کند!

اظهارات تاجزاده می‌تواند خوش خوابترین افراد جامعه را نیز که فریب جریان فتنه را خورده اند بیدار نماید مگر اینکه آن فرد چون سران فتنه خود را به خواب زده باشند که در آن صورت تنها مرگ است که چشم آنان را از خواب خود خواسته باز خواهد کرد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/25 ساعت 11:13 ص توسط احمد سعیدی


محمد رضا جان سلام

این بنده گنه کار  وسرا پا تقصیر به سهم خودم از تمامی افسران جوان بخصوص جنابعالی عذر خواهی نموده واز خداوند قادر متعال طلب بخشش دارم و امید این دارم که شما نیز کوتاهی بنده را عذر تقصیر نهاده وببخشایید ..

اینجانب تلاش خواهم کرد که یک نیروی کارآمدی برای باشگاه باشم و انشاءالله با توکل به ذات اقدس الهی گوش بفرمان فرماندهان بمانم ...

اما نکته ای که قابل تامل است اینکه اگر خاطرتان باشد چند بار جلسات هماهنگی با افسران جوان بنا به دلایلی به زمان دیگری موکول شد که این خود باعث نوعی تفرق وناهماهنگی هایی شده است .... ودیگر اینکه شاید افسران جوان باشگاه اهمیت شرکت در این طرح را کمرنگ دانسته وبدین صورت کوتاهی صورت گرفته باشد...

 

بهر حال بنده بعنوان کوچکترین عضو این باشگاه تقاضای عفو وبخشش دارم ..

تابعد..

 

 



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/24 ساعت 10:19 ع توسط مصطفی موحد


تا بحال به اصلی ترین دشمنان خود فکر کرده اید؟

؟؟؟

بیشتر توضیح خواهم داد...

یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین(آل عمران 100)



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/24 ساعت 5:15 ع توسط مهدی سعیدی


به اندک سوزشی پروانه زد لاف گرفتاری....

 فقط اعضای باشگاه افسران جوان جنگ نرم بخوانند!

 به :کلیه ی افسران

از : افسر مهدی سعیدی

موضوع: جلب سرباز فراری

... خیلی بی حالید.

خیلی باحالید.

خیلی بی خیالید...

* * *

یکی از اعضای باشگاه افسران جوان جنگ نرم هیئت امام جعفر صادق(ع) درست درهنگامی که دشمن تمام عیار وارد عرصه جنگ نرم با انقلاب اسلامی شده و ذهنها و قلبهای آن را نشانه رفته است، پشت به دشمن کرده و از معرکه نبرد گریخته و آبروی همرزمان خود را برده است؟!

وی در یادداشتی که به تازگی در وبلاگ باشگاه جنگ نرم گذاشته خود را به دروغ "سربازمحمدرضا مرادی" معرفی کرده که در واقع درجه وی "افسر" بوده و یکی از مسئولیتهای اصلی را در این نبرد برعهده داشته است. همچنین در پسوند نام وی کلمه "کیوج" به چشم می خورد که وی برای اینکه رد گم کنی کند و معلوم نشود که وی "برادرعلی مرادی کیوج"! است، از آوردن این پسوند خودداری کرده است...!!!! غافل از اینکه هویت واقعی وی برای ما آشکار شده است!

از آنجایی که فرار از صحنه نبرد آن هم در زمانی که دشمن در اوج حمله خود به کیان وطن قرار دارد خیانت به کشور و انقلاب و مرامنامه باشگاه افسران جوان به حساب می آید، از همه اعضای محترم (که به علت تنبلی و بی‌حالی و باحالی و بی‌خیالی و بی‌معرفتی و الواطی!!! و پینگ پنگ بازی و منچ و مارپله بازی و ... لوس بازی! زمینه فرار وی را فراهم آورده اید) خواهشمندم در صورت مواجه با این مجرم فراری خطرناک!، وی را دستگیر و در صورت مقاومت به درک واصل نمایند!؟؟؟(ببخشید به هلاکت برسانند!؟)

 ای خائن فراری! و ای ادامه دهنده‌ی راه  موسوی!

«در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند چه وقت گله و استعفا است»

لذا با استعانت از حضرت امام(ره) در حکم تاریخی ارتداد سلمان رشدی فتوا می دهم:

«از افسران غیور می خواهم تا در هر نقطه که آن را یافتند، سریعاَ آن‌ را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناَ اگر کسی دسترسی به محمدرضا مرادی کیوج دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به باشگاه معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.»

  ای خائن فراری! (48 ساعت فرصت داری که توبه کنی و به آغوش اسلام برگردی!؟ و گرنه ......!!!!؟؟؟؟؟)

 

عکس فوق به خوبی خطرناک بودن این مجرم فراری را نشان می دهد. این عکس چند دقیقه قبل از انجام عملیات انتحاری مرادی کیوج گرفته شده است. این عملیات با اقدام به موقع افسران جوان جنگ نرم هیئت امام جعفر صادق(ع) ناکام ماند! / زمان: روز عاشورای حسینی - سال 1386 /مکان: سر در هیئت امام جعفر صادق(ع)

عکسهای دیگری نیز از این مجرم فراری وجود دارد که در صورت عدم توبه و بازگشت منتشر خواهد شد!!!!!!!!

* * *

این هم برای افسر جوان جنگ نرم: محمدرضا مرادی کیوج! (و از نگاه من همان برادر کوچک علی مرادی که همچون برادرانم دوستش دارم):

 جام می و خون دل هر یک به کسی دادند / در دایره قسمت تقدیر چنین باشد

 به اندک سوزشی پروانه زد لاف گرفتاری....

 حضرت روح الله(ره): «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد، و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها ، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سر سپردگانی که بر ستم و ظلم خویش اصرار می نمایند سلب خواهد کرد!»

 و هیهات که خمینی زمان – سید علی – را تنها بگذاریم! ...

 التماس دعا



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/24 ساعت 11:17 ص توسط محمد گنجی


25مردادماه 1364 مصادف است با برگزاری چهارمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران. این دور انتخابات شاهد حضور سه کاندید ـ آیت‌الله خامنه‌ای، حبیب‌الله عسگراولادی و سیدمحمود کاشانی ـ بود، که در پایان آیت‌الله خامنه‌ای با کسب بیش از 12میلیون از مجموع 2/14میلیون رأی ماخوذه به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدند... .

ادامه مطلب...


  



نوشته شده در تاریخ 89/5/23 ساعت 7:46 ع توسط محمدرضا مرادی


آخرین نوشته ام در باشگاه افسران...

به :کلیه ی افسران

از :سرباز محمدرضا مرادی

موضوع: اعلام انصراف

خیلی بی حالید.

خیلی باحالید.

خیلی بی خیالید.

اصلا کلا بی خیال شدید.

اصلا کلا حتما ما رو هم از حال انداختید.

اصلا کلا حتما مطمئنا ما هم بیخیال شدیم.

خدانگهدار

بی خیال بابا



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/23 ساعت 7:9 ع توسط مهدی سعیدی


 

جرائم رسانه ملی از منظر فتنه گران

 بعد از گذشت چند دهه از طرح شعارهایی چون "جریان آزاد اطلاعات" امروز بر همگان آشکار شده که کارکرد رسانه در غرب در خدمت اهداف نظام سرمایه‌داری تعریف شده و شعار فوق فریبی بیش نبوده است. سلطه صهیونیستها بر رسانه‌های غربی و معرفی افرادی چون "رابرت مرداک" به عنوان پشت صحنه مدیریت رسانه در جهان، نشانه ای از این حقیقت است که آنچه در رسانه های غربی در برابر میلیونها تماشاگر پخش می‌گردد، تنها سایه‌ای از حقیقت است که می‌تواند با واقعیت فرسنگها فاصله داشته باشد. حضور انحصاری دوربینهای "فاکس نیوز" در کنار سربازان متجاوز امریکایی در جنگ عراق و ترسیم چهره‌ای غیرواقعی و از آنچه در بغداد و بصره و ... در هنگام تجاوز گذشته است، تنها نمونه‌ای از واقعیتهای پشت پرده تمدنی است که مدعی است سردمدار "جریان آزاد اطلاعات" می‌باشد.

راه اندازی شبکه تلویزیونی بی.بی.سی فارسی در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری و نقش آفرینی تمام عیار در فتنه سال 88 را می‌توان نمونه‌ای دیگری از فلسفه راه اندازی رسانه در غرب دانست که ابطال کننده نظریه "جریان آزاد اطلاعات" است.

با وجود چنین وضعیتی در غرب همواره شاهد آنیم که رسانه‌های مستقل در جهان که حاضر به همراه با "جریان آزاد اطلاعات"!؟ نیستند، مورد بیشترین هجمه تبلیغاتی قرار داشته و آنها را متهم به سانسور و تحریف حقایق می‌کنند. نمونه‌ای از این اقدامات ادعاهای جدیدی است که مجموعه‌ای وابسته به دشمنان نظام اسلامی با عنوان "کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران" به تازگی مطرح ساخته و مدعی شده است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک بازوی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ایران در نقض گستردهء حقوق بشر پس از انتخابات مورد مناقشه سال ???? دست داشته است. این کمپین بر این باور است که تحقیقاتش نشان می‌دهد تهیه کنندگان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با بازجویان، ماموران اطلاعاتی، و ماموران قضایی دست به دست دادند تا اعترافات ساختگی تهیه و ضبط نمایند. در بررسی این ادعاها توجه به نکات زیر ضروری است:

1- حوادث پس از انتخابات را می‌توان در قالب سناریوی کودتای مخملینی تحلیل نمود که در حالت کامل خود براندازی نظام اسلامی را نشانه رفته بود. این سناریو توسط کسانی رقم خورد که با پذیرش قواعد و قوانین انتخابات در ایران وارد رقابت شده بودند، اما آنگاه که نتایج رای ملت را مطابق میل خود ندیدند با ایجاد بدعتی جدید و بهم زدن قاعده بازی، عبور از قانون اساسی و خیانت به رای ملت را در صدر خواسته‌های ساختارشکنانه خود قرار دادند.

در این شرایط مهمترین شیوه مقابله با این تهدید آگاهی بخشی و بصیرت‌افزایی است و رسانه ملی که مخاطبی میلیونی در اختیار دارد به عنوان تاثیرگذارترین مجموعه بر افکار عمومی موظف است به صحنه آمده و ماهیت این فتنه جدید را برای ملت آشکار سازد و ترفندهای رسانه‌ای این جریان برای فریب افکار عمومی را برملا نماید. انتظار بیطرفی، سکوت و یا قرار گرفتن رسانه ملی در اختیار فتنه گرانی که حاضر به تسلیم در برابر قانون نیستند، ترفندی است که توسط فتنه گران تکرار و القاء می‌شد تا بدین وسیله مهمترین مانع در مسیر فتنه گری مهار و ناکارآمد گردد.

2- تحلیل سناریوهای سران فتنه برای تداوم فتنه گری ها، نشان دادن جنایات فتنه گران و خساراتی که اوباش سبزپوش به اموال عمومی و خصوصی وارد ساخته اند، پخش اعترافات و اظهار ندامت متهمین و دست اندرکاران فتنه، معرفی چهره واقعی حامیان داخلی و خارجی سران فتنه که خود را پایبند به انقلاب و حضرت امام(ره) معرفی می‌کنند، نشان دادن تعارض بین نظر و عمل سران فتنه و مدعیان خط امام، برجسته ساختن شاخصی برای ارزیابی عملکرد سران فتنه با محوریت تعالیم اسلامی، اصول قانون اساسی و آموزه‌های حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، بازتاب دادن حمایت همه جانبه دشمنان انقلاب اسلامی از فتنه گران، تنها بخشی از وظایف رسانه ملی است که مورد انتظار و خواست ملت در آن ایام بوده و جالب اینکه همین نقاط قوت رسانه ملی به عنوان نقاط ضعف آن توسط فتنه گران مطرح گردیده است.

3- در ماجرای اعترافات برخی از متهمین فتنه نکته قابل توجه این است که افرادی چون سعید حجاریان، تاجیک، ابطحی، عطریانفر و سعید شریعتی که در برابر دوربین قرار گرفته و به انحرافات خود اعتراف کردند، نامهای آشنایی بودند که سالها به عنوان تئوریسینها و سردمداران جریان دوم خرداد از آنها یاد ‌شده است. این اعترافات صریح چنان ماجرای فتنه را بی‌اعتبار ساخت که دیگر نتوانستند پاسخی برای آن اظهارات داشته باشند، الا اینکه اعلام کنند این اعترافات تحت فشار زندان گرفته شده است. هر چند معترفین بعد از آزادی از زندان بارها تاکید کردند که اعترافات مذکور در شرایطی کاملا آزاد بیان شده است، اما نباید فراموش کرد که ادعای تحت فشار بودن معترفین این سوال جدی‌تر را مطرح می‌سازد، چگونه است که مدعیان مبارزه و رهبران آزادیخواهی و اصلاح طلبی اینچنین در برابر کمترین فشاری تسلیم شده و دهها ساعت اعتراف و اظهار ندامت از خود به جای گذاشته اند؟!

4- واقعیت آن است که این اقدام تنها با هدف تحت فشار قرار دادن رسانه ملی از حرکت در مسیر افشاگری و اطلاع رسانی به موقع و دقیق از پشت پرده فتنه گران، طرح ریزی شده است و این برخلاف خواست ملت است. امروز میلیونها بیننده رسانه ملی منتظرند تا با گذشت یکسال از شکست سناریوی کودتای مخملین سبزپوشان ابعاد تازه‌تری از این خیانت‌ورزی معرفی و مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا چراغ راهی برای آینده باشد.

در این میان بی شک "اعترافات سران فتنه" در رسانه ملی می‌تواند پربیننده‌ترین برنامه تاریخ رسانه ملی باشد، برنامه‌ای که میلیونها تن از ملت ایران و مخاطبین صداوسیمای جمهوری اسلامی برای دیدن آن روزشماری می‌کنند.

 



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/17 ساعت 10:7 ص توسط مهدی سعیدی


ماجرای حمایت مالی از سران فتنه

کودتای مخملین سبزپوشان در سال 1388 با حمایت همه جانبه استکبار جهانی کلید خورد، به نحوی که رسانه‌های بیگانه و به تریبون تمام عیار حمایت از کودتاگران سبزپوش درآمدند و مسئولین بلندپایه کشورهای غربی با صراحت از موسوی و کوربی حمایت کردند، حتی دخالت برخی سفارتخانه های خارجی نیز در آشوبهای خردادماه آشکار شد.

این گونه دخالت بیگانگان در انتخابات یک کشور را می‌توان در اوکراین، گرجستان، قرقیزستان و دیگر کشورهای که سناریوی کودتای مخملین در آنجا کلید خورده است مشاهده نمود. بعد از پیروزی کودتای مخملین در این کشورها بود که اسناد حمایت همه جانبه (سیاسی، رسانه ای، مالی) غرب از کودتاگران در این کشورها آشکار گردید و مشخص شد که بدون این حمایتها تحقق این سناریو امکان پذیر نبوده است.

حمایت مالی مراکز طراح کودتاهای مخملین که در پشت صحنه آنها افرادی چون جورج سوروس حضور دارند، از کودتاگران، جزئی از اقدامات غرب بود که با صراحت بدان اعتراف کرده‌ و در جزوات راهبردی منتشره آن را جزئی از مقدمات موفقیت کودتای مخملین دانسته‌اند. البته طبیعی است که این اطلاعات در صورت پیروزی آشکار گردد و در صورت ناکامی، برای حفظ ایادی داخلی، بخش عمده ای از اطلاعات پشت پرده مخفی باقی بماند.

در این میان سخنان اخیر آقای جنتی مبنی بر وجود اسنادی که بر حمایت مالی آمریکا از سران فتنه حکایت دارد، جریان فتنه را برآشفته و حملات شدیداللحنی را علیه ایشان به همراه داشته است. فتنه گران خبر حمایت مالی آمریکا از سران فتنه را کذب دانسته و خواستار برخورد قضایی با ناقل خبر شده اند. در مورد این اظهارات توجه به چند نکته ضروری است:

1- طرح این مساله که سناریوی کودتای سبز با حمایت تمام عیار آمریکایی‌ها در دستور کار سران فتنه قرار گرفته است، موضوعی است که برای افکار عمومی امروز جامعه به وضوح به اثبات رسیده و نیاز به اقامه دلیل ندارد و سران فتنه باید در قبال اقدامات خود در این زمینه پاسخگو باشند. مسائلی از قبیل اینکه چه کسانی؟ از چه طریقی؟ و به چه مقدار؟ به فتنه گران سبزپوش کمک مالی رسانده‌اند، جزئیاتی است که در اهمیت بعدی قرار داشته و روشن شدن یا مخفی ماندن آن تاثیری در اصل مساله ندارد و از جرم متهمین ردیف اول نمی‌کاهد! در واقع در باب خیانت سران فتنه آنقدر نشانه‌های آشکار و محکم وجود دارد که نیاز به ارائه اسناد محرمانه و پشت پرده نیست.

2- حمایت مالی بیگانگان از کودتای مخملین در ایران مطابق با آنچه در اوکراین و گرجستان و قرقیزستان و ... صورت گرفته روال عادی در تحقق کودتای مخملین است که مطابق نسخه‌های نوشته شده انجام شده است. در واقع خبر عدم حمایت مالی غرب از کودتای مخملین در ایران است که تعجب همگان را به همراه دارد نه خبر حمایت یک میلیاردی از فتنه گران! در این میان مخاطب اصلی این سوال که آمریکایی‌ها چقدر برای فتنه سال 88 هزینه کرده‌اند؟ کسانی هستند که از آنها به عنوان "سران فتنه" یاد می‌شود.

3- هر چند منطقی به نظر می‌رسد آیت الله جنتی برای ناکام گذاشتن فتنه‌گران اسناد موردنظر را در صورتی که با ملاحظات امنیتی منافات نداشته باشد، منتشر نماید، اما بررسی این وعده به سران فتنه که «اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم می‌دهیم»! نشان می‌دهد رقم مذکور برای دشمنانی که تا به حال صدها میلیارد دلار برای سرنگونی نظام اسلامی هزینه کرده‌اند، مبلغ بالایی نیست و بدون شک حاضرند چندین برابر برای تحقق این آرزوی دیرینه ناکام هزینه کنند.

4- سازمان نامشروع مجاهدین و حزب کودتا(جبهه مشارکت)که معلوم نیست بیانیه های منسوب با آنان را چه کسانی تدوین می‌کنند، خواستار برخورد دستگاه قضایی با آقای جنتی به خاطر اعلام این خبر از پشت پرده سران فتنه شده است. این در حالی است که اگر قرار باشد به جرائمی در دادگاه صالحه رسیدگی شود، نام سران فتنه در اولویت اول لیست انتظار قرار دارند. موضوعی که به مطالبه عمومی ملت تبدیل شده است.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/14 ساعت 3:28 ع توسط محمد گنجی


این گاوبازی لذتی دارد که نگو!

 

 

 

نمی‌دانم کدام‌یک از شما تصاویر مربوط به گاوبازی ماتادورها را در خبر سراسری ساعت 14 شاهد بودید؟!

امروز پنجشنبه 14/5/89 خبر ساعت14 گزارشی از کامران نجف‌زاده نمایش داد که مربوط به گاوبازی در اسپانیا بود. این بازی یا مسابقه یا فستیوال یا هرچه که نام دارد، آنقدر خشونت‌آمیز و دلخراش است که دل هر انسان صاحب دل و فکر را می‌سوزاند، ولی از سوی دیگر سرمایه‌ی بسیاری برای گاوبازها و مردم ایالت کاتولونیا دارد. یکی از شهرهای این ایالت که تنها 150هزار نفر جمعیت دارد، در هنگام برگزاری فستیوال گاوبازی پذیرای چیزی بیش از یک‌میلیون نفر توریست است، این یعنی یک درآمد هنگفت و عالی.

پارلمان ایالت کاتولونیا هم هنوز درگیر ممنوع یا آزاد کردن این برنامه است، که اگر ممنوع شود، طرفداران گاوبازی با آن به شدت مخالفت خواهند کرد. اما از بحث اقتصادی آن که بگذریم، خود گاوبازها می‌گویند که لذتی دارد که نگو و نپرس! راست هم می‌گویند! چون یک انسان کاملاً وحشی با نیزه به یک گاو بیچاره‌ی زبان بسته حمله می‌کند.

فرد گاوباز با آن پارچه‌ی قرمز معروفش ‌‌و با نیزه‌های کوچکی که در دست دارد به مصاف گاو می‌رود و حسابی گاو را عصبانی می‌کند و حمله‌های گاو را با نیش نیزه‌هایش پاسخ می‌دهد و آرام ‌آرام و هر چند لحظه یکی از نیزه‌هایش را به پهلوی گاو فرو می‌کند و جمعاً شش هفت نیزه در دو طرف پهلوی گاو فرو می‌رود.

وقتی که گاو توان خود را در اثر خونریزی داخلی ناشی از زخمِ نیزه‌ها از دست داد، ماتادور قهرمان(!) با یک شمشیر نوک‌ تیز گاو را از پسِ گردن قطع نخاع می‌کند و این اوج هیجان تماشاگران و افتخار جنابِ گاو... ببخشید جناب گاوباز است!

سپس گوش‌های گاو به عنوان مدال افتخار بردیده شده و به گاوباز می‌رسد، و گاو را ـ در حالی که هنوز جان در بدن دارد ـ کشان‌کشان از زمین بازی خارج می‌کنند.

این رویداد در فرانسه هم مشاهده می‌شود که چندی‌است با آن مخالفت شده؛ چرا که چهره‌ی فرانسه را در نظام بین‌الملل مخدوش می‌کند.

این بود شرحی از چهره‌ی آزادی‌خواه و متمدن فرهنگ غرب.. راستی این‌ها که با گاو زبان بسته این می‌کنند با انسان هم همین می‌کنند؟



  




  پیام رسان 
+ سلام دوستان




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ