بازدید امروز : 79
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 74593
کل یادداشتها ها : 27
آخرین نوشته ام در باشگاه افسران...
به :کلیه ی افسران
از :سرباز محمدرضا مرادی
موضوع: اعلام انصراف
خیلی بی حالید.
خیلی باحالید.
خیلی بی خیالید.
اصلا کلا بی خیال شدید.
اصلا کلا حتما ما رو هم از حال انداختید.
اصلا کلا حتما مطمئنا ما هم بیخیال شدیم.
خدانگهدار
بی خیال بابا
تسخیر میدان انقلاب توسط اسرائیل غاصب
عکس ها از وبلاگ آنتی مثلثیزم
وصیت نامه رهبر فرزانه ی انقلاب
چندی پیش روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال 1342 را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای منتشر کرده است.
متن این وصیت نامه زیبا، صمیمی و خواندنی که خود ایشان خوانده است به شرح زیر است:
ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام:
«وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه 27شوال 1382» (فروردین 1342 شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.
مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.
دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.
از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.)
و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی.
گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.
العبد علی الحسینی الخامنه ای
(حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم):
حدود 100تومان، مقدس زاده بزاز (مشهد)
کمتر از 30تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2یا 3تومان، عرب خیاط(قم)
مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی دانستیم چقدر به او بدهکاریم (گویا چند تومانی
آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32تومان تقریباً
حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می کردیم.)
مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم)
مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم)
10 تومان آقای علی حجتی کرمانی
شاید 5تومان، محمد آقانانوا نزدیک منزل (مشهد)
بسمه تعالی
سیاست خارجی آرمان گرایانه یا سیاست لجبازی و رو کم کنی؟
چند ابهام که همیشه ذهن مرا مشغول کرده و شاید پاسخ های شما راه گشا باشد:
1- سیاست خارجی در دنیا یعنی گزینش بهترین راه برای بدست آوردن بیشترین منفعت پایدار. اما سیاست خارجی در ایران یعنی ایستادن ، اصرار و پافشاری بر روی آرمان هایی که دست یافتن به آن ها هزینه های سنگینی دارد(که معمولا خارج از تحمل اکثریت است).
2- در سیاست خارجی دنیا بهترین راهها برای دست یابی به منفعت، بر اساس واقعیات و داشته ها تنظیم میشود ولی در سیاست خارجی ایران دست یابی به منافع بر اساس آرمانها و خواسته ها و با کمترین توجه به واقعیات –کاغذ پاره خواندن قطع نامه ها، در حال فرو پاشی خواندن قدرت های بزرگ، برنامه دادن برای تغییر ساختار سازمان ملل، اصرار بر تولید اورانیوم 20 % با این که جزو نیاز های مهم ما نیست(البته اگر قابل دریافت از جای دیگری باشد) ویا همین تسخیر لانه ی به واقع جاسوسی و از این دست اقدامات که کم نیست. اقداماتی که البته تک به تک قابل دفاع است ولی وقتی به شکل یک روند در بیاید آنوقت به لجاجت بیشتر شبیه است تا سیاست خارجی..._ تنظیم میشود.
3- در سیاست خارجی دنیا عقب نشینی استراتژیک یکی از فنون دیپلماتیک است ولی در ایران عقب نشینی به هر شکل که باشد یک جور بی ناموسی و ننگ شمرده می شود و خیانتی است نابخشودنی.
4- در سیاست خارجی رایج دنیا گفت و گو و چانه زنی همراع با فشار یکی از مرسوم ترین روش های دیپلماتیک است ولی در ایران انگار سیاست مداران ما کاری غیر از چیکن کردن و رو کم کنی بلد نیستند و به شدت اصرار دارند که نظریه ی برخورد تمدن های عموسام* را به اثبات برسانند.
در پایان باز هم میگویم که این برخورد ها تک به تک قابل دفاع هستند ولی وقتی به یک روند تبدیل شوند آنوقت میشود نام آن را گذاشت سیاست لجبازی و رو کم کنی که آن هم فقط در مرکز عالم امکان و مهد تمدن بشریت یعنی ایران رایج است.
در ضمن از دوستانی که میخواهند جواب این حقیر را بدهند خواهش میکنم پای امام و مقدسات را برای گرو کشی وسط نیاورند. بنده یک دانشجوی علوم سیاسی هستم و در درسها یی که میخوانم با این ابهامات رو برو شده ام و این را هم بگویم که این پاسخ که دانشگاه ها دانشجویان را غرب پرست تربیت میکنند خیلی نخ نما شده.
لازم به ذکر است که بنده مسلمانم و شیعه مذهبم و افتخار بسیجی بودن را دارم و در تمام راه پیمایی هایی که چه قبل از فتنه ی سبز و چه بعد از فتنه ی سبز بوده برای دفاع از ولایت فقیه و رهبری حضور داشته ام و خود را سرباز جمهوری اسلامی میدانم و همچنین یکی از افسران جوان جنگ نرم هم هستم . این ها هم شهادتین بود که بدانید خیلی با شما غریبه نیستم.
اگر جواب مستدل و منطقی برای این حقیر دارید با گفتن آن مرا بنده ی خود سازید که علی علیه السلام فرمود" من علمنی حرف فقد صیرنی عبد "
* عمو سام نام قصابی بود که شرکت وی عهده دار تامین گوشت ارتش ایالات متحده در جنگ دوم بود که بعد ها به عنوان نماد آمریکا شناخته شد ولی در اینجا منظور ساموئل هانتینگتون است.
بسمه تعالی
بازنشستگی هاشمی و لایه های پنهان -سیاست یکی به نعل و دو تا به میخ!!
گفته میشود جناب هاشمی در مصاحبه ای فرموده اند که" اینجانب قصد بازنشستگی به دلیل کهولت سن دارم ولی بدلیل اینکه این اقدامم به عنوان قهر سیاسی تلقی می شود از این کار صرف نظر کرده ام ."
اولین و ساده ترین و به اعتقاد بنده ساده لوحانه ترین معنایی که از این کلام به ذهن میرسد همانا این است که جناب هاشمی قصد کناره گیری از سیاست را دارد، آن هم به دلیل کهولت سن؛ اما با اندکی تامل در محتوای کلام ایشان درست معنایی در مقابل این فهم ساده لوحانه به ذهن میرسد و آن این که ایشان حالا حالا ها قصد کناره گیری از سیاست را ندارند که خود خوب میدانند هرگز این بهانه ی عدم کناره گیری شان(قهر تلقی کردن کناره گیری) مرتفع نخواهد شد و برای ماندن در سیاست خوب دستاویزی را بهانه کرده اند. در این میان سوالاتی به ذهن میرسد که با پاسخ به آنها موضوع واضح تر خواهد شد.
جناب هاشمی از کی احساس کهولت سن میکنند ؟
شواهد حاکی از آن است که ایشان هرگز در هیچ یک از وقایع پیش آمده در چندین سال گذشته اقدامی که نشان از خواست ایشان جهت کناره گیری باشد انجام نداده اند و برعکس اقدامات ایشان بشدت فعالانه بوده و چه در انتخابات خبرگان و چه در انتخابات دو دوره ی قبلی ریاست جمهوری که در یکی خود کاندیدا شدند و و در دیگری حامی اصلی جریان بازنده ی انتخابات بوده و همچنان هستند یکی از عناصر فعال در سیاست به شمار میروند. فقط بررسی موضع گیری های ایشان در مورد جریانات دانشگاه آزاد به خوبی نشان میدهند که ایشان ذره ای تحمل کناره گیری از قدرت را ندارند و خوب واضح است که در قدرت ماندن به ایشان تحمیل نشده است بلکه ایشان با فشار فراوان خود را به قدرت و حاکمیت و نظام تحمیل کرده اند.
در ادامه باید بررسی کرد که پس هدف از این سخن جناب هاشمی چیست؟
با بررسی اقدامات و موضع گیری های ایشان به این نتیجه میرسیم که ایشان قصد تهدید حاکمیت را دارند و خواسته اند اعلام کنند که در صورتی که به خواسته های ایشان از سمت رهبری و حاکمیت وقعی نهاده نشود ایشان به طور رسمی و علنی خروج از حاکمیت کرده و به صف اپوزسیون خواهند پیوست . تاکید بنده بر کلمه ی رسمی و علنی از این بابت است که ایشان هم اکنون هم در صف اپوزسیون است و از حامیان اصلی این جریانات می باشد ولی تا کنون به طور رسمی و علنی روش یکی به نعل و دو تا به میخ! را در پیش گرفته است .(اصطلاح یکی به نعل و یکی به میخ شایسته ی بیان اقدامات ایشان نیست زیرا ایشان بیشتر بر میخ مقاصد خود کوفته اند تا بر نعل نظام و حاکمیت) .