سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باشگاه افسران جوان جنگ نرم
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 8
کل بازدید : 72321
کل یادداشتها ها : 27

پیوست ها
1 2 >
نوشته شده در تاریخ 89/6/13 ساعت 6:33 ص توسط مهدی سعیدی


تلاش برای برائت از شعارهای انحرافی

وقتی خبر سر دادن شعار "نه غزه، نه لبنان" توسط جمعی از هواداران روزه خوار موسوی و کروبی در حاشیه مراسم سال گذشته روز جهانی قدس در تهران با آب و تاب فراوان توسط رسانه‌های بیگانه مخابره شد، شاید کمتر کسی باور می‌کرد که این شعار انحرافی در حضور رئیس پیشین "مجمع روحانیون مبارز" سر داده شده باشد! بعد از آن هم تا مدتها مسلمانان سراسر جهان منتظر بودند این مدعیان آزادیخواهی (که تا دیروز خود را حامیان سرسخت انتفاضه معرفی می‌کردند) از این اقدام هواداران برائت جویند، اما متاسفانه چنین نشد و این لکه ننگ در کارنامه سران فتنه و هواداران آن برای همیشه ثبت گردید. مشمئز کننده‌تر آنکه حامیان سکولار موسوی و کروبی میدان دار شده و در سایتها و وبلاگهای خود به دفاع تئوریک از این شعار صهیونیستی پرداختند و مدعیان دروغین خط امام نیز که به خوبی می‌دانستند در میان ملت حزب الله یارو یاوری ندارند، تلاش کردند برای حفظ هواداران سکولار خارج نشین خود این خفت را به جان خریده و سکوت اختیار کنند!
گذر زمان سران فتنه را متوجه ساخت که در چه معامله پر ضرری وارده شده و حیثیت چندین ساله خود را به ثمن بخس فروخته اند!؟ لذا با فرار رسیدن روز قدس در سال 89 درصدد برآمدند تا کمی از آبروی رفته را به جوی برگردانند و از شعارهای سال گذشته برائت جویند. اولین گام را محسن کدیور در خردادماه برداشت و اعلام داشت که سبزها شعار داده‌اند"هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران"! این ادعا با هجمه پرشدت سبزها همراه بود که وی را به دروغگویی و فریب متهم کردند!؟ تا آنجا که وی مجبور شد بارها در این باره توضیح داده و از هواداران سبزپوش خود عذرخواهی کند!
چند روز پیش نیز محتشمی و خاتمی شانس خود را امتحان کردند به تخطئه شعار "نه غزه، نه لبنان" پرداختند! خاتمی اعلام داشت: «مسئله "یا ایران یا فلسطین" برداشت غلط یا القاء خطرناکی است که از سوی دیگران مطرح می‌شود.» سازمان نامشروع مجاهدین نیز بعد از یکسال سکوت آن اقدام را محکوم کرده و از دیگر سو موسوی و کروبی نیز تلویحا حمایت خود را از ملت فلسطین اعلام داشتند. بررسی این تغییر رفتار سیاسی سران فتنه بعد از گذشت یکسال با ملاحظاتی همراه است که باید بدان توجه نمود: 
1- شعار "نه غزه، نه لبنان" در یک خلاء شکل نگرفته و محصول رفتار سیاسی جریانی است که موسوی و کروبی و خاتمی سردمدار آن بوده‌اند. به واقع طرح چنین شعاری محصول برخی سخنان و موضعگیریهای سران فتنه است. به عنوان نمونه همه به خاطر داریم که موسوی در اولین برنامه تبلیغاتی خود قبل از انتخابات اعلام داشت: «ما موقعی می‌توانیم از برادران لبنانی‌مان حمایت کنیم که خودمان در داخل قوی باشیم. موقعی می‌توانیم از آرمان‌های فلسطین دفاع کنیم که خودمان قوی باشیم» در واقع شعار "نه غره، نه لبنان" را باید روی دیگر سکه این سخنان دانست که بعد از چندماه با صراحت بیشتری برملا شد.
2- در مورد این تغییر رفتار سران فتنه باید گفت که چنین اقدامی مصداق رفتار فرصت طلبانه(اپورتونیستی) یک جریان سیاسی است که به هیچ اصول و قاعده‌ای پایبند نبوده و برای کسب قدرت دست به هر کاری می‌زند. این جریان  به سادگی منافع جناحی و گروهی خود را بر منافع ملی و اصول و مبانی نظام اسلامی ترجیح می‌دهد و در این مسیر تا نفی عالی‌ترین شعارهای انقلاب اسلامی پیش می‌رود و دیگر روز به دفاع از این اصول می‌پردازد!
3- در تحلیلی دیگر این تغییر مواضع از وجود پارادوکسهای ذاتی جریان فتنه خبر می‌دهد که حتی سران آن را نیز دچار سردرگمی کرده است. البته همین رفتار متناقض که محصول جمع کردن گروهکهای مختلف و متنوع ضدانقلاب در اردوگاه سبزها می‌باشد، جلوه دیگری از رفتار اپورتونیستی سران فتنه است که نشان می‌دهد این جریان برای تحقق اهداف به هر گروهی چنگ زده و جرات مرزبندی ندارد.
4- سکوت یکساله غیر قابل قبول سران فتنه امروز خود به بزرگترین سوال برای افکار عمومی تبدیل شده است. ملت مسلمان ایران از این آقایان انتظار دارد که برایشان روشن کنند چرا بعد از یکسال به این فکر افتاده اند که از این شعارهای  انحرافی اعلام برائت نمایند؟ همچنین چه تضمیمنی وجود دارد که این رفتار و مواضع سیاسی جدید، یک نوع فریبکاری برای ترمیم چهره مخدوش آنها نباشد؟ و بطور کل اعتقاد و التزام واقعی این جریان به آرمانهای انقلاب را چگونه می‌توان سنجش نمود؟!
نهایت اینکه با وجود این همه تردید در رفتار سیاسی فتنه گران آیا می‌توان از افکار عمومی مردم مسلمان ایران انتظار داشت که به آنها اعتماد کرده و پذیرای تلاش جدید سران فتنه برای تبری جستن از شعارهای انحرافی باشند؟!



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/30 ساعت 8:4 ع توسط مهدی سعیدی


 اعترافات تاج زاده

 از همان ابتدای طرح ادعای دروغین "تقلب در انتخابات"، معلوم بود که مدعیان خود بیش از هرکس دیگر به این امر آگاهند که وقوع چنین تقلبی میلیونی در نظام انتخاباتی ایران امکان پذیر نخواهد بود. این افراد که خود سالهای متوالی برگزار کننده انتخابات در سطوح مختلف بودند، در قالب آنچه سناریوی کودتای مخملین می‌توان نامید، دروغ بزرگ تقلب در انتخابات را به عنوان "رمز آشوبهای خیابانی" مطرح ساختند تا با "اردوکشیهای خیابانی" و "فشار از پائین" مسئولین نظام اسلامی را مجبور نمایند تا به بدعتهای این جریان "تمامت خواه" تن داده و برای اولین بار در جمهوری اسلامی اقلیت بتواند قدرت را بدست گیرد!

زمان زیادی نگذشت که افکار عمومی متوجه شد آنچه فتنه گران تحت عنوان تقلب مطرح ساخته اند فریبی بیش نبوده است. بالاخص بعد از آنکه سلسله اخبار اعترافات اعضای فعال ستاد جریان فتنه که از اقدام خود نادم و پشیمان گشته بودند منتشر گردید. امیرحسین مهدوی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب، محمدعلی ابطحی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، محمدعطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران پیشگامان اعترافات بودند.

اظهارات ابطحی مبنی بر اینکه: «زمانی که قرار بود موسوی مدارک مربوط به بحث تقلب در انتخابات را مطرح کند به خاطر دارم در جلسه مجمع روحانیون مبارز وقتی بحث ارائه مدارک تقلب در انتخابات مطرح شد یکی از دوستان که قبلا وزیر کشور هم بود گفت‌ همه این مدارک اگر جمع شود و درست باشد 700 هزار رای بیشتر نمی‌شود.»! نمونه‌ای از این اعترافات است که بخوبی نشان از آشکار بودن حقایق انتخابات برای ستاد پشت پرده فتنه گران دارد.

با فاصله کمی کیان تاجبخش، سعید حجاریان، سعید شریعتی، محمدرضا تاجیک نیز به اشتباهات خود اعتراف کردند و حتی عطریانفر در مصاحبه‌ای اعلام نمود: «بهزاد نبوی هم اذعان داشته که در انتخابات تقلبی صورت نگرفته است، ولی حاضر نیست این مطلب را در مقابل رسانه‌ها بطور آشکار بیان نماید، چرا که معتقد است وی به مهندس موسوی خیانت نخواهد کرد!؟»

این اعترافات که بنیان حرکت منافقانه موسوی و کروبی را بر باد می‌داد، با واکنش شدید فتنه گران همراه بود. آنها برای انحراف افکار عمومی اعلام داشتند که این سخنان فاقد اعتبار بوده چرا که تحت فشار و در زندان اظهار شده است؟! اما هیچگاه معلوم نساختند که چگونه سران و تئوریسینهای جبهه دوم خرداد که خود را مدعیان مبارزه دانسته و صفاتی چون "چریک پیر" و غیره و ذالک را یدک می‌کشیدند، به این سادگی تسلیم شده و به دروغ بزرگ فتنه سبز اعتراف کرده اند!

به تازگی نیز فیلمی مستند از "مصطفی تاجزاده" در سایت یوتیوب انتشار یافته که در آن تاجزاده با صراحت اعلام می‌کند که چنین تقلبی صورت نگرفته و فتنه‌گران نتایج انتخابات دهم را به نامزد رقیب واگذار کرده‌اند. این فیلم بار دیگر جبهه فتنه‌گران را دچار اضطراب و استرس نموده و آنها را به واکنش واداشته تا اعلام نماید این فیلم دروغین و ساختگی بوده و چنین اظهاراتی نمی‌تواند از زبان وی صادر شده باشد. علت حساسیت این مساله نیز از آنجا ناشی می‌شود که این شخصیت دوزیست جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین، کسی است که از سماجت بیشتری نسبت به دوستانش برخوردار بوده و اعتراف به شکست وی می‌تواند "اعتراف نهایی" جبهه فتنه گران به حساب آید، کسی که خود به جرم تخلف در انتخابات مجلس ششم در دادگاه محکوم شده است.

فتنه‌گران برای اثبات ساختگی بودن این فیلم به اظهارات دیگری از تاجزاده استناد می‌کند که وی در دوران مرخصی از زندان و در جمع هواداران فتنه سبز، اعلام داشته است که در انتخابات تقلب شده است! این تناقض گویی نه تنها نافی دروغ بودن اظهارات پخش شده تاجزاده در زندان نیست، بلکه حکایت گر دروغ و نفاقی است که بر پیکره جریان فتنه نهادینه شده است، چرا که آنجا که تاجزاده در محفلی خصوصی و در کنار همدستانش صفایی فراهانی و رمضان زاده و به دور از چشم هواداران و افکار عمومی قرار دارد به شکست اعتراف می‌کند، اما هنگامی که در برابر خبرنگاران و هواداران قرار می‌گیرد ادعای دروغین تقلب را تکرار می‌کند!

اظهارات تاجزاده می‌تواند خوش خوابترین افراد جامعه را نیز که فریب جریان فتنه را خورده اند بیدار نماید مگر اینکه آن فرد چون سران فتنه خود را به خواب زده باشند که در آن صورت تنها مرگ است که چشم آنان را از خواب خود خواسته باز خواهد کرد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/24 ساعت 5:15 ع توسط مهدی سعیدی


به اندک سوزشی پروانه زد لاف گرفتاری....

 فقط اعضای باشگاه افسران جوان جنگ نرم بخوانند!

 به :کلیه ی افسران

از : افسر مهدی سعیدی

موضوع: جلب سرباز فراری

... خیلی بی حالید.

خیلی باحالید.

خیلی بی خیالید...

* * *

یکی از اعضای باشگاه افسران جوان جنگ نرم هیئت امام جعفر صادق(ع) درست درهنگامی که دشمن تمام عیار وارد عرصه جنگ نرم با انقلاب اسلامی شده و ذهنها و قلبهای آن را نشانه رفته است، پشت به دشمن کرده و از معرکه نبرد گریخته و آبروی همرزمان خود را برده است؟!

وی در یادداشتی که به تازگی در وبلاگ باشگاه جنگ نرم گذاشته خود را به دروغ "سربازمحمدرضا مرادی" معرفی کرده که در واقع درجه وی "افسر" بوده و یکی از مسئولیتهای اصلی را در این نبرد برعهده داشته است. همچنین در پسوند نام وی کلمه "کیوج" به چشم می خورد که وی برای اینکه رد گم کنی کند و معلوم نشود که وی "برادرعلی مرادی کیوج"! است، از آوردن این پسوند خودداری کرده است...!!!! غافل از اینکه هویت واقعی وی برای ما آشکار شده است!

از آنجایی که فرار از صحنه نبرد آن هم در زمانی که دشمن در اوج حمله خود به کیان وطن قرار دارد خیانت به کشور و انقلاب و مرامنامه باشگاه افسران جوان به حساب می آید، از همه اعضای محترم (که به علت تنبلی و بی‌حالی و باحالی و بی‌خیالی و بی‌معرفتی و الواطی!!! و پینگ پنگ بازی و منچ و مارپله بازی و ... لوس بازی! زمینه فرار وی را فراهم آورده اید) خواهشمندم در صورت مواجه با این مجرم فراری خطرناک!، وی را دستگیر و در صورت مقاومت به درک واصل نمایند!؟؟؟(ببخشید به هلاکت برسانند!؟)

 ای خائن فراری! و ای ادامه دهنده‌ی راه  موسوی!

«در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند چه وقت گله و استعفا است»

لذا با استعانت از حضرت امام(ره) در حکم تاریخی ارتداد سلمان رشدی فتوا می دهم:

«از افسران غیور می خواهم تا در هر نقطه که آن را یافتند، سریعاَ آن‌ را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناَ اگر کسی دسترسی به محمدرضا مرادی کیوج دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به باشگاه معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.»

  ای خائن فراری! (48 ساعت فرصت داری که توبه کنی و به آغوش اسلام برگردی!؟ و گرنه ......!!!!؟؟؟؟؟)

 

عکس فوق به خوبی خطرناک بودن این مجرم فراری را نشان می دهد. این عکس چند دقیقه قبل از انجام عملیات انتحاری مرادی کیوج گرفته شده است. این عملیات با اقدام به موقع افسران جوان جنگ نرم هیئت امام جعفر صادق(ع) ناکام ماند! / زمان: روز عاشورای حسینی - سال 1386 /مکان: سر در هیئت امام جعفر صادق(ع)

عکسهای دیگری نیز از این مجرم فراری وجود دارد که در صورت عدم توبه و بازگشت منتشر خواهد شد!!!!!!!!

* * *

این هم برای افسر جوان جنگ نرم: محمدرضا مرادی کیوج! (و از نگاه من همان برادر کوچک علی مرادی که همچون برادرانم دوستش دارم):

 جام می و خون دل هر یک به کسی دادند / در دایره قسمت تقدیر چنین باشد

 به اندک سوزشی پروانه زد لاف گرفتاری....

 حضرت روح الله(ره): «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد، و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها ، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سر سپردگانی که بر ستم و ظلم خویش اصرار می نمایند سلب خواهد کرد!»

 و هیهات که خمینی زمان – سید علی – را تنها بگذاریم! ...

 التماس دعا



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/23 ساعت 7:9 ع توسط مهدی سعیدی


 

جرائم رسانه ملی از منظر فتنه گران

 بعد از گذشت چند دهه از طرح شعارهایی چون "جریان آزاد اطلاعات" امروز بر همگان آشکار شده که کارکرد رسانه در غرب در خدمت اهداف نظام سرمایه‌داری تعریف شده و شعار فوق فریبی بیش نبوده است. سلطه صهیونیستها بر رسانه‌های غربی و معرفی افرادی چون "رابرت مرداک" به عنوان پشت صحنه مدیریت رسانه در جهان، نشانه ای از این حقیقت است که آنچه در رسانه های غربی در برابر میلیونها تماشاگر پخش می‌گردد، تنها سایه‌ای از حقیقت است که می‌تواند با واقعیت فرسنگها فاصله داشته باشد. حضور انحصاری دوربینهای "فاکس نیوز" در کنار سربازان متجاوز امریکایی در جنگ عراق و ترسیم چهره‌ای غیرواقعی و از آنچه در بغداد و بصره و ... در هنگام تجاوز گذشته است، تنها نمونه‌ای از واقعیتهای پشت پرده تمدنی است که مدعی است سردمدار "جریان آزاد اطلاعات" می‌باشد.

راه اندازی شبکه تلویزیونی بی.بی.سی فارسی در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری و نقش آفرینی تمام عیار در فتنه سال 88 را می‌توان نمونه‌ای دیگری از فلسفه راه اندازی رسانه در غرب دانست که ابطال کننده نظریه "جریان آزاد اطلاعات" است.

با وجود چنین وضعیتی در غرب همواره شاهد آنیم که رسانه‌های مستقل در جهان که حاضر به همراه با "جریان آزاد اطلاعات"!؟ نیستند، مورد بیشترین هجمه تبلیغاتی قرار داشته و آنها را متهم به سانسور و تحریف حقایق می‌کنند. نمونه‌ای از این اقدامات ادعاهای جدیدی است که مجموعه‌ای وابسته به دشمنان نظام اسلامی با عنوان "کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران" به تازگی مطرح ساخته و مدعی شده است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک بازوی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ایران در نقض گستردهء حقوق بشر پس از انتخابات مورد مناقشه سال ???? دست داشته است. این کمپین بر این باور است که تحقیقاتش نشان می‌دهد تهیه کنندگان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با بازجویان، ماموران اطلاعاتی، و ماموران قضایی دست به دست دادند تا اعترافات ساختگی تهیه و ضبط نمایند. در بررسی این ادعاها توجه به نکات زیر ضروری است:

1- حوادث پس از انتخابات را می‌توان در قالب سناریوی کودتای مخملینی تحلیل نمود که در حالت کامل خود براندازی نظام اسلامی را نشانه رفته بود. این سناریو توسط کسانی رقم خورد که با پذیرش قواعد و قوانین انتخابات در ایران وارد رقابت شده بودند، اما آنگاه که نتایج رای ملت را مطابق میل خود ندیدند با ایجاد بدعتی جدید و بهم زدن قاعده بازی، عبور از قانون اساسی و خیانت به رای ملت را در صدر خواسته‌های ساختارشکنانه خود قرار دادند.

در این شرایط مهمترین شیوه مقابله با این تهدید آگاهی بخشی و بصیرت‌افزایی است و رسانه ملی که مخاطبی میلیونی در اختیار دارد به عنوان تاثیرگذارترین مجموعه بر افکار عمومی موظف است به صحنه آمده و ماهیت این فتنه جدید را برای ملت آشکار سازد و ترفندهای رسانه‌ای این جریان برای فریب افکار عمومی را برملا نماید. انتظار بیطرفی، سکوت و یا قرار گرفتن رسانه ملی در اختیار فتنه گرانی که حاضر به تسلیم در برابر قانون نیستند، ترفندی است که توسط فتنه گران تکرار و القاء می‌شد تا بدین وسیله مهمترین مانع در مسیر فتنه گری مهار و ناکارآمد گردد.

2- تحلیل سناریوهای سران فتنه برای تداوم فتنه گری ها، نشان دادن جنایات فتنه گران و خساراتی که اوباش سبزپوش به اموال عمومی و خصوصی وارد ساخته اند، پخش اعترافات و اظهار ندامت متهمین و دست اندرکاران فتنه، معرفی چهره واقعی حامیان داخلی و خارجی سران فتنه که خود را پایبند به انقلاب و حضرت امام(ره) معرفی می‌کنند، نشان دادن تعارض بین نظر و عمل سران فتنه و مدعیان خط امام، برجسته ساختن شاخصی برای ارزیابی عملکرد سران فتنه با محوریت تعالیم اسلامی، اصول قانون اساسی و آموزه‌های حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، بازتاب دادن حمایت همه جانبه دشمنان انقلاب اسلامی از فتنه گران، تنها بخشی از وظایف رسانه ملی است که مورد انتظار و خواست ملت در آن ایام بوده و جالب اینکه همین نقاط قوت رسانه ملی به عنوان نقاط ضعف آن توسط فتنه گران مطرح گردیده است.

3- در ماجرای اعترافات برخی از متهمین فتنه نکته قابل توجه این است که افرادی چون سعید حجاریان، تاجیک، ابطحی، عطریانفر و سعید شریعتی که در برابر دوربین قرار گرفته و به انحرافات خود اعتراف کردند، نامهای آشنایی بودند که سالها به عنوان تئوریسینها و سردمداران جریان دوم خرداد از آنها یاد ‌شده است. این اعترافات صریح چنان ماجرای فتنه را بی‌اعتبار ساخت که دیگر نتوانستند پاسخی برای آن اظهارات داشته باشند، الا اینکه اعلام کنند این اعترافات تحت فشار زندان گرفته شده است. هر چند معترفین بعد از آزادی از زندان بارها تاکید کردند که اعترافات مذکور در شرایطی کاملا آزاد بیان شده است، اما نباید فراموش کرد که ادعای تحت فشار بودن معترفین این سوال جدی‌تر را مطرح می‌سازد، چگونه است که مدعیان مبارزه و رهبران آزادیخواهی و اصلاح طلبی اینچنین در برابر کمترین فشاری تسلیم شده و دهها ساعت اعتراف و اظهار ندامت از خود به جای گذاشته اند؟!

4- واقعیت آن است که این اقدام تنها با هدف تحت فشار قرار دادن رسانه ملی از حرکت در مسیر افشاگری و اطلاع رسانی به موقع و دقیق از پشت پرده فتنه گران، طرح ریزی شده است و این برخلاف خواست ملت است. امروز میلیونها بیننده رسانه ملی منتظرند تا با گذشت یکسال از شکست سناریوی کودتای مخملین سبزپوشان ابعاد تازه‌تری از این خیانت‌ورزی معرفی و مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا چراغ راهی برای آینده باشد.

در این میان بی شک "اعترافات سران فتنه" در رسانه ملی می‌تواند پربیننده‌ترین برنامه تاریخ رسانه ملی باشد، برنامه‌ای که میلیونها تن از ملت ایران و مخاطبین صداوسیمای جمهوری اسلامی برای دیدن آن روزشماری می‌کنند.

 



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/17 ساعت 10:7 ص توسط مهدی سعیدی


ماجرای حمایت مالی از سران فتنه

کودتای مخملین سبزپوشان در سال 1388 با حمایت همه جانبه استکبار جهانی کلید خورد، به نحوی که رسانه‌های بیگانه و به تریبون تمام عیار حمایت از کودتاگران سبزپوش درآمدند و مسئولین بلندپایه کشورهای غربی با صراحت از موسوی و کوربی حمایت کردند، حتی دخالت برخی سفارتخانه های خارجی نیز در آشوبهای خردادماه آشکار شد.

این گونه دخالت بیگانگان در انتخابات یک کشور را می‌توان در اوکراین، گرجستان، قرقیزستان و دیگر کشورهای که سناریوی کودتای مخملین در آنجا کلید خورده است مشاهده نمود. بعد از پیروزی کودتای مخملین در این کشورها بود که اسناد حمایت همه جانبه (سیاسی، رسانه ای، مالی) غرب از کودتاگران در این کشورها آشکار گردید و مشخص شد که بدون این حمایتها تحقق این سناریو امکان پذیر نبوده است.

حمایت مالی مراکز طراح کودتاهای مخملین که در پشت صحنه آنها افرادی چون جورج سوروس حضور دارند، از کودتاگران، جزئی از اقدامات غرب بود که با صراحت بدان اعتراف کرده‌ و در جزوات راهبردی منتشره آن را جزئی از مقدمات موفقیت کودتای مخملین دانسته‌اند. البته طبیعی است که این اطلاعات در صورت پیروزی آشکار گردد و در صورت ناکامی، برای حفظ ایادی داخلی، بخش عمده ای از اطلاعات پشت پرده مخفی باقی بماند.

در این میان سخنان اخیر آقای جنتی مبنی بر وجود اسنادی که بر حمایت مالی آمریکا از سران فتنه حکایت دارد، جریان فتنه را برآشفته و حملات شدیداللحنی را علیه ایشان به همراه داشته است. فتنه گران خبر حمایت مالی آمریکا از سران فتنه را کذب دانسته و خواستار برخورد قضایی با ناقل خبر شده اند. در مورد این اظهارات توجه به چند نکته ضروری است:

1- طرح این مساله که سناریوی کودتای سبز با حمایت تمام عیار آمریکایی‌ها در دستور کار سران فتنه قرار گرفته است، موضوعی است که برای افکار عمومی امروز جامعه به وضوح به اثبات رسیده و نیاز به اقامه دلیل ندارد و سران فتنه باید در قبال اقدامات خود در این زمینه پاسخگو باشند. مسائلی از قبیل اینکه چه کسانی؟ از چه طریقی؟ و به چه مقدار؟ به فتنه گران سبزپوش کمک مالی رسانده‌اند، جزئیاتی است که در اهمیت بعدی قرار داشته و روشن شدن یا مخفی ماندن آن تاثیری در اصل مساله ندارد و از جرم متهمین ردیف اول نمی‌کاهد! در واقع در باب خیانت سران فتنه آنقدر نشانه‌های آشکار و محکم وجود دارد که نیاز به ارائه اسناد محرمانه و پشت پرده نیست.

2- حمایت مالی بیگانگان از کودتای مخملین در ایران مطابق با آنچه در اوکراین و گرجستان و قرقیزستان و ... صورت گرفته روال عادی در تحقق کودتای مخملین است که مطابق نسخه‌های نوشته شده انجام شده است. در واقع خبر عدم حمایت مالی غرب از کودتای مخملین در ایران است که تعجب همگان را به همراه دارد نه خبر حمایت یک میلیاردی از فتنه گران! در این میان مخاطب اصلی این سوال که آمریکایی‌ها چقدر برای فتنه سال 88 هزینه کرده‌اند؟ کسانی هستند که از آنها به عنوان "سران فتنه" یاد می‌شود.

3- هر چند منطقی به نظر می‌رسد آیت الله جنتی برای ناکام گذاشتن فتنه‌گران اسناد موردنظر را در صورتی که با ملاحظات امنیتی منافات نداشته باشد، منتشر نماید، اما بررسی این وعده به سران فتنه که «اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم می‌دهیم»! نشان می‌دهد رقم مذکور برای دشمنانی که تا به حال صدها میلیارد دلار برای سرنگونی نظام اسلامی هزینه کرده‌اند، مبلغ بالایی نیست و بدون شک حاضرند چندین برابر برای تحقق این آرزوی دیرینه ناکام هزینه کنند.

4- سازمان نامشروع مجاهدین و حزب کودتا(جبهه مشارکت)که معلوم نیست بیانیه های منسوب با آنان را چه کسانی تدوین می‌کنند، خواستار برخورد دستگاه قضایی با آقای جنتی به خاطر اعلام این خبر از پشت پرده سران فتنه شده است. این در حالی است که اگر قرار باشد به جرائمی در دادگاه صالحه رسیدگی شود، نام سران فتنه در اولویت اول لیست انتظار قرار دارند. موضوعی که به مطالبه عمومی ملت تبدیل شده است.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/12 ساعت 9:55 ص توسط مهدی سعیدی


بی بی سی فارسی و حمایت از پهلوی

 

 جنگ نرم و هجمه همه جانبه به باورها و آرمانهای ملت ایران و تلاش برای تحریف حقایق توسط رسانه‌های بیگانه، هر روز بعد جدیدتری می‌یابند که حوادث و رخدادها فرصتی برای ظهور و بروز ابعاد آن است. در این میان سایت بی بی سی فارسی به مناسبت گذشت 30 سال از مرگ آخرین شاه مستبد ایران زمین، محمدرضا پهلوی در 5 مرداد 1359، صفحه ویژه‌ای را طراحی کرده و در آن تلاش دارد تا چهره کریه خاندان پهلوی را برای نسل امروز کشور بازسازی نماید.

این ویژه‌نامه در اختیار بخشی از قلم بدستان ستاد کودتای سبز قرار گرفته که با قرائت شاژ خود که پیش از این سالهاست توسط سلطنت طلبان فراری تکرار شده است، به مقایسه نظام اسلامی و رژیم پهلوی بپردازند و مبتنی بر باورهای منحرف خود نظام اسلامی را متهم و رژیم منحط پهلوی را غسل تمهید داده و میزان انحطاط و فاصله گرفتن از آرمانهای انقلاب اسلامی ملت ایران را آشکار نمایند.

یکی از این قلم بدستان "حسن یوسفی اشکوری" از مسافران دیروز کنفرانس برلین و شاگردان آقای منتظری و حامیان امروز کروبی و موسوی است که از وی به عنوان " پژوهشگر امور دینی و مذهبی" یاد شده است. وی در مقاله ای با عنوان "آخرین شاه شیعه جهان آیا مذهبی بود؟" تلاش دارد تا محمدرضا را مقید به شریعت دانسته و مدعی شود که مسئولان نظام اسلامی امروز از رژیم پهلوی بدتر و بی‌دین‌ترند!؟

اشکوری می‌گوید: « نکته نغز و قابل تأمل این است کسانی که در دوران حکومت محمدرضا شاه از او بد می‌گفتند و او را به بد دینی یا فساد و ریا و استفاده ابزاری از دین و باورهای مذهبی برای فریب مردم انتقاد می‌کردند و بر موج همین انتقاد ها بر او چیره شده و اکنون بیش از سه دهه است که بر سریر سلطنت نشسته اند، خود چگونه رفتار کرده و خود تا کجا به ریاکاری مذهبی دامن زده و تا چه اندازه از ابزار سنتی شناخته شده عوام فریبی مذهبی برای بقا و ادامه حاکمیت خود سود برده و می‌برند؟

"مهرانگیز کار" فمینیستی که در روزگار دوم خرداد شهرت یافت و نام وی در مطبوعات زنجیره‌ای بر سر زبانها افتاد، و اتفاقا همسفر اشکوری در کنفرانس برلین بود، در مقاله‌ای توهین آمیز با عنوان "شاه بهتر بود یا امام؟" به سیاه نمایی علیه نظام اسلامی پرداخته و در صدد آن است که دوران پهلوی را بهتر از دوران حاکمیت نظام اسلامی جلوه دهد و فاسدی چون محمدرضا را برتر از حضرت روح الله(ره) قرار دهد!؟

وی مدعی در دوران ستمشاهی: «اعضای بدن شهروندان در مالکیت حکومت نبود . قتل ناموسی اتفاق می افتاد و قاتل هم از مجازات معاف می‌شد، اما زنان و مردان را سنگسار نمی کردند. دست دزد را قطع نمی‌کردند، برای بسیار رفتار روزمره و طبیعی شهروندان مجازاتهای سخت بدنی و اعدام پیش بینی نمی‌کردند.»

محمود صدری، که وی را "استاد جامعه شناسی در دانشگاه تگزاس در آمریکا" معرفی کرده اند در مقاله ای با عنوان "فراخوانی برای نگاه بیطرفانه به زندگی آخرین شاه ایران" تلاش دارد تا چهره منفوری که از پهلوی در اذهان عمومی ایرانیان شکل گرفته را نتیجه نگاهی ایدئولوژیک معرفی کند که با حقیقت فاصله بسیار دارد!

نویسنده دیگر "مهرداد خوانساری" است که خود را یکی از اعضای سابق وزارت خارجه و کادر پیشین دیپلماتیک ایران معرفی می‌کند. مقاله وی با عنوان " شاه و سیاست خارجی؛ هم کار هم دغدغه شخصی" تیتر خورده و نویسنده بر سر آن است تا اثبات کند: «صحنه سیاسی ایران در سی سال بعد از مرگ پادشاه فقید ایران، هرگز فردی آگاه، مجرب، صلح طلب و نیرومندی مانند وی را در حیطه مسائل مربوط به سیاست خارجی به خود ندیده است.»!!؟

این مجموعه با نوشتاری عناصری چون حمید دباشی و ماشاءااله آجودانی، فرج سرکوهی، عباس میلانی تکمیل شده است.

در نقد و بررسی ادعاهای بی‌پشتوانه فوق باید توجه کرد، تلاش برای ترمیم چهره سیاه حکومت خودکامه پهلوی و مقایسه آن با مردمی‌ترین انقلاب در جهان، در حالی صورت می‌گیرد که بسیاری از نزدیکان دربار پهلوی در خاطرات خود به انواع فسادهای اخلاقی، سیاسی و اقتصادی آن رژیم اعتراف کرده‌اند که یکی از مهمترین و مبسوط ترین آنها خاطرات ارتشبد حسین فردوست، یار غار شاه پهلوی است. با مرور این کتاب و دیگر کتابهای تاریخی می‌توان به انحرافات زیادی در مورد شخص شاه، خاندان پهلوی و درباریان و کارگزاران رژیم پهلوی اشاره نمود:

1- لامذهبی و عدم تقید به اسلام (عدم پایبندی به شریعت، بی‌نمازی، عیاشی، قماربازی، بی حجابی، و ...)

2- انحرافات جنسی (زنا، همجنس بازی و ...)

3- سوء استفاده کلان مالی و خیانت به بیت المال

4- دست نشاندگی و وابستگی کامل به بیگانگان

5- دادن امتیازات فراوان به بیگانگان و حرکت به سمت وابستگی کشور به غرب

6- سوء مدیریت و عدم صلاحیت برای اداره کشور

7- وابسته نگهداشتن کشور به نفت و نابودی بسیاری از صنایع بومی

8- استبداد و دیکتاتوری مطلق و سرکوب و کشتار مخالفین

9- رشد و گسترش انحرافات فرهنگی - اجتماعی در جامعه از جمله فقر، فساد، فحشاء، بیکاری، مواد مخدر و ...

موارد فوق و موارد ریز و درشت فراوان دیگری که می‌توان به این فهرست افزود، ‌مسائلی نیست که برای دست اندرکاران بی.بی.سی فارسی ناآشنا باشد، اما واقعیت آن است که تحریف تاریخ سناریوی جدید دیگری است که مورد توجه دشمنان نظام اسلامی قرار گرفته است. این ویژه نامه وقتی در کنار اظهارات و نوشتارهای متعددی افرادی چون اکبرگنجی، محسن کدیور، عطاالله مهاجرانی و ... در حمله به دیدگاهها و تصمیمات سیاسی حضرت امام(ره) قرار می‌گیرد، به خوبی نشان می‌دهد سناریویی که در قالب اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم آغاز شد، براندازی انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بود.

این جریان به خوبی می‌داند تا زمانی که شاخصی با عنوان سی سال تاریخ درخشان جمهوری اسلامی و زعامت حکیم بزرگ انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) پیش روی ملت ایران است، امکان جان گرفتن جریانات انحرافی از جمله فتنه سبز وجود نخواهد داشت. اما از این نکته نیز غافلند که خالق اصلی تاریخ درخشان سه دهه انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران هستند که آن شاخصها جزئی از هویت آنان را شکل می‌دهد و به همین سادگی نمی‌توان آن هویت اسلامی را دستخوش تحریف قرار داد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/7 ساعت 9:38 ص توسط مهدی سعیدی


 ساده لوح یا مرد عمل

 رکود در جریان فتنه و زوال تدریجی که گریبانگر این جریان پر ادعا شده، سران فتنه را بر آن داشته تا با سوژه پروری، بهانه‌ای برای رونق بازار کسادشان فراهم آورند. در این میان شیخ فتنه که جسارت و حماقت را به خوبی با هم آمیخته است، از هر فرصتی برای تکرار ادعاهای خود استفاده می‌کند و اعلام می‌دارد که همچنان در جبهه ضدیت با نظام اسلامی فعال است.

سالگرد تاسیس شورای نگهبان بهانه‌ای بود تا کروبی با صدور نامه‌ای سرگشاده این نهاد قانونی را به باد اتهام بگیرد و در سیاهه‌ای همان ادعاهایی را تکرار کند که ضدانقلاب مدتهاست مدعی آن هستند. البته تفاوت کروبی با آنها در این است که ضدانقلاب به خوبی می‌داند، مشکل اصلی جریانهای مخالف و معاند انقلاب اسلامی نه رفتار شورای نگهبان که اصل وجود چنین نهادی در قانون اساسی است و تا چنین مقامی در قانون اساسی جایگاهی مشخص و تعریف شده دارد، امکان رخنه و نفوذ در نظام اسلامی سخت خواهد شد. اما کروبی غافل از همه چیز ساده لوحانه عملکرد شورای نگهبان را نشانه رفته است.

کروبی با اشاره به موارد ریز و درشت از رد صلاحیتهایی که به درست یا نادرست در انتخاباتهای پیشین وجود داشته است، تلاش دارد تا ادعای امروز خود مبنی بر تقلب در انتخابات را ثابت نماید.  کروبی در حالی که هنوز از آن خواب تلخ خود در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری سخت پشیمان است، مدعی می‌شود که شورای نگهبان در دوره نهم ریاست جمهوری "نهال تخلف و تقلب را در کشور نهادینه کرده است"!

این اظهار نظر در حالی است که مخاطبین هوشیار به این دو نکته به خوبی اشراف دارند که اولا در آن دوره برگزار کننده انتخابات وزارت کشور دولت دوم خرداد بوده و شورای نگهبان تنها نظارت بر صحت انجام انتخابات را برعهده داشته و آراء اعلام شده توسط وزارت کشور آقای خاتمی را تائید کرده است. ثانیا نامزد اصلی مورد حمایت اصولگرایان که در ظاهر رقیب آقای کروبی به حساب می‌آمد آقای قالیباف بود که در آن دوره به عنوان نفر چهارم معرفی گردید و آقای احمدی نژاد که به عنوان نفر دوم به دور دوم انتخابات رفت، گزینه‌ای بود که از حمایت رسمی احزاب رقیب برخوردار نبود.

آقای کروبی که به شدت در آن دوره از حمایت همپیمانانش از معین و هاشمی زخم خورده و گلایه مند است، نباید با فرافکنی علت شکست خود را شورای نگهبان دانسته و این نهاد قانونی را متهم نماید. مشکل آقای کروبی ساده لوحی ایشان است و به همین خاطر است که عناصر معلوم الحالی چون کرباسچی آنگاه که به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی وی معرفی و فعالیت می‌کنند، در آخرین لحظه و در هنگام رای گیری بطور آشکار رای خود را به نام موسوی به صندوق می‌ریزند! البته مرد این رفتار ساده لوحانه را تشخیص می‌دهند و به همین خاطر است که کروبی در 22 خرداد در جایگاه آخر قرار می‌گیرد. اما کروبی گویا قصد عبرت آموزی ندارد!

بررسی رفتار عجیب و غریب کروبی در انتخابات این دوره و دوره پیشین ریاست جمهوری، به خوبی علت حمایت عجیب فردی چون عبدالکریم سروش را از وی نشان می‌دهد. آقای سروش درباره علت حمایت خود از کروبی گفته بود: «باید کسی بیاید که مرد عمل باشد!» به واقع باید گفت منظور صحیح تر سروش آن است که "باید کسی بیاید که ساده لوح باشد"! تا بتوان از وی به خوبی سوء استفاده کرد. کروبی از آنجا که خود حرفی برای گفتن ندارد به خوبی قابل اداره شدن است و از آنجا که از جسارت ذاتی نیز برخوردار است! می‌تواند در جهت تخریب نهادهای قانونی و مخدوش کردن چهره نظام اسلامی به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/5/3 ساعت 4:10 ع توسط مهدی سعیدی


زوال جرس

 

آنگاه که با هوشیاری ملت و مدیریت و هدایت رهبری سناریوی کودتای مخملین به شکست انجامید و فریب بودن ادعای تقلب به زودی آشکار شد و دستگاههای نظارتی، صحت حماسه چهل میلیونی ملت را آشکار نمود، فتنه گران ماهیت حرکت خود را نشان داده و لبه تیز هجمه های خود را از زیر سوال بردن انتخابات به سوی ارکان نظام اسلامی تغییر جهت دادند.

همچنین با شکست فتنه‌گران در صحنه سیاسی و برچیده شدن اردوکشیهای خیابانی، فتنه گران چاره‌ای نداشتند که به دنیای توهمی و مجازی روی آورند، لذا سایتهای مختلفی با هدایت ستاد خارج نشین کودتای سبز، آغاز بکار کار کردند که در راس آن سایت جنبش راه سبز(جرس) بود. جرس با حمایتهایی که توسط بیگانگان صورت می‌گرفت با مدیریت عطاالله مهاجرانی(وزیر فراری آقای خاتمی که امروز در لندن سکنی گزیده است) در 29 تیرماه سال گذشته آغاز بکار کرد.

جرس با فرصت دادن به ضدانقلابیون توانست بخش زیادی از آنها را گرد خود آورد که از آن جمله می‌توان به ابراهیم نبوی، محسن کدیور، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان، اکبر گنجی، حسن یوسفی اشکوری، محمد جواد اکبرین و ... اشاره کرد. در واقع مطالبی را که فتنه گران در سایتهایی چون کلمه، پارلمان نیوز، نوروز نمی‌توانستند درج کنند در جرس به سرعت منتشر می‌شد.

در این ایام در فهرست اولویت کاری جرس مواردی چون: اطلاع رسانی بیانیه ها و اظهارات سران فتنه، تشویق فتنه گران برای ماندن در صحنه و تداوم فتنه گری، هدایت فتنه گران برای سوء استفاده از مناسبتهای ملی و مذهبی، دروغ پراکنی برای ناپاک و ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی و دولت منتخب مردم، حمله به نهادهای انقلابی که در مهار فتنه نقش کلیدی داشتند و تخریب چهره‌های بصیرت و روشنگر ماهیت فتنه، زیر سوال بردن آرمانهای انقلاب اسلامی ملت ایران، حمله به آرمانهای بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) ، هجمه به اصول کلیدی و محوری قانون اساسی، حمله به نظام حکومتی اسلام و جایگاه ولایت مطلقه فقیه، و در راس همه آنها تلاش برای تخریب چهر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای، قرار داشت که توسط دهها قلم متفاوت که همگی در ضدیت با انقلاب اسلامی همگام بودند، نوشته شد.

هرچند ملت ایران به رسانه‌های بیگانه بالاخص آنهایی که توسط استعمار پیر بریتانیا هدایت می‌شوند بی‌اعتمادند، اما از سویی دیگر بخش عمده این یادداشتها و نوشته های آنقدر از لحاظ محتوا ضعیف و غیرکارشناسانه بود که به تدریج اعتبار خود را حتی نزد هواداران فتنه سبز نیز از دست داد. اوج افتضاح و رسوایی جرس در ایام دهه فجر رقم خورد، آنگاه که فتنه‌گران بعد از شکست سنگین در 9 دی ماه تلاش کردند تا آبروی از دست رفته را به نحوی در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی جبران کنند. تلاش یک ماهه این جریان با طرح سناریوی "اسب تراوا" که توسط نویسنده ضدانقلاب سایت جرس - ابراهیم نبوی - نوشته شده بود، به اوج خود رسید و سعی شد تا مبتنی بر آن هنگام سخنرانی رئیس جمهور در راهپیمایی 22بهمن، میدان آزادی به تسخیر سبزهای فتنه‌گر در آید. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که "اسب تراوا در گل ماند" و دوربینهای رسانه‌های بیگانه تنها توانستند حماسه میلیونی ملت را ثبت کنند و برای فتنه گران، هواداری باقی نمانده بود.

بلافاصله هجمه سنگینی علیه جرس آغاز شد و هواداران مجازی سبزها، این سایت را عامل شکست سنگین فتنه گران در 22 بهمن دانستند. این افتضاح، جرس را بطور کامل از اعتبار انداخت و ناتوانی و بی‌سوادی نویسندگان و نظریه پردازان آن را بیش از پیش نشان داد و نشان داد که این خارج نشینان تا چه اندازه از واقعیات ایران اسلامی بیگانه‌اند.

امروز نیز جرس به شبهه افکنی علیه ارکان انقلاب بزرگ ملت ایران ادامه می‌دهد و در شرایطی که به شدت مخاطبین خود را از دست داده، جشن یک سالگی خود را جشن گرفته است، در حالی که برگزاری سوگواری بیشتر می‌تواند تسلی دل مدیریت جرس باشد.  زوال و مرگ تدریجی ضدانقلاب داستان مشهور سی ساله گذشته انقلاب اسلامی است و بی‌شک وضعیت کنونی سلطنت‌طلبان و منافقین و افرادی چون بنی‌صدر و ... به خوبی می‌تواند آینه تمام نمایی برای امروز و فردای عطاالله مهاجرانی باشد.



  



نوشته شده در تاریخ 89/4/29 ساعت 11:59 ع توسط مهدی سعیدی


سیاسیون، نظامیان و مساله پایان جنگ

روایتی از چگونگی تصمیم گیریهای مسئولین نظام اسلامی در پذیرش قطعنامه 598

 روز 27 تیرماه سال 1367 بود که اخبار ساعت 14 رادیوی سراسری خبر پذیرش قطعنامه 598 را اعلام نمود. انتشار این خبر حکایت از تغییر اساسی در روند جنگ ایران و عراق داشت و در داخل کشور نیز با سوالات و ابهاماتی همراه بود. مهمترین سوالی که تا امروز نیز بخشی از اذهان عمومی را مشغول کرده، این است که چه شرایطی در آن دوران صورت گرفت که حضرت امام(ره) با پذیرش قطعنامه و پایان دفاع مقدس موافقت نمود؟ادامه مطلب...


  



نوشته شده در تاریخ 89/4/26 ساعت 10:36 ص توسط مهدی سعیدی


پنج شنبه شب خونین و انتقام جویی سیا

 در حالی که ایران اسلامی غرق در شادی بمناسبت اعیاد مبارک ماه شعبان بود، خبر انفجار در مجلس جشن حسینی، همه عاشقان اباعبدالله را داغدار کرد. انفجار دو بمب با فاصله‌ای کم در مقابل مسجد بزرگ شیعیان در زاهدان توسط دو تروریست عضو گروهکی آمریکایی که خود را به اشتباه "جند الله" می‌نامند، قریب سی تن از نمازگزاران مظلوم این مسجد را به شهادت رسانده و دهها تن دیگر را زخمی کرد.

ساعاتی بعد اسامی دو نفر به نام «عبدالباسط ریگی» معروف به اسلام جان و «محمد ریگی» معروف به جنیدجان به همراه عکسهایشان در فضای اینترنت به عنوان عاملان این اقدام تروریستی انتشار یافت که هر دو در این اقدام انتحاری به هلاکت رسیدند. توجه به چهره این دو، بار دیگر نقش سه مولفه جهل، فقر و دشمن را در شکل گیری اینگونه حوادث برجسته می‌سازد و اینکه چگونه جهالت و نفهمی و داشتن اندیشه انحرافی، آنگاه که با فشارهای معیشتی همراه باشد، زمینه را برای سوء استفاده دشمنان زخم خورده این خاک و بوم فراهم می‌کند و از انسان موجودی خبیثی می‌سازد که به سادگی در نقش عمله‌ی استکبار، مردم بی‌گناه و معصومی را در مسجد امن الهی به خاک و خون کشیده و خود نیز به درک واصل می‌شود.

در این میان کیست که نداند در ورای نام دو عامل و گروهک حقیری که معلوم نیست بعد از اعدام سرکرده آن هنوز وجود خارجی داشته باشد یا خیر، باید به دنبال آمرینی گشت که دشمنان قسم خورده اسلام و نظام اسلامی بوده و تضعیف و ضربه زدن به جمهوری اسلامی را نشانه رفته اند.

بی‌شک در پس این اقدام تروریستی اهدافی چون ایجاد اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی، ایجاد اختلاف بین کشورهای منطقه، ناامن سازی مناطق مرزی، نهفته است، اما شاید شکستهای متعدد دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی آمریکا و غرب از نظام اسلامی در ماههای گذشته را بتوان به عنوان مهمترین عامل این اقدام تروریستی نام برد.

شکست سناریوی پیچیده کودتای مخملی که با هدایت و مدیریت رسانه ای - امنیتی غرب و آمریکا دنبال می‌شد، ضربه ای بزرگ بر پیکره این دستگاههای امنیتی بود. مراکز و دستگاههای امنیتی غربی به سادگی توانسته بودند این اقدامات را در کشورهای مختلفی چون اوکراین، گرجستان و قرقیزستان با موفقیت به ثمر برسانند و اینبار با تجربه ای بیشتر کار را در جمهوری اسلامی تمام شده می‌دانستند که با نصرت الهی، وجود ملت بصیرت حاضر در صحنه، مدیریت حکیم بزرگ انقلاب اسلامی و اقتدار دستگاههای مختلف اطلاعاتی - امنیتی کشور این فتنه مهار گردید.

گام بعدی دستگیری غیرقابل پیش بینی و منحصر بفرد عبدالمالک ریگی و شگفتی همه کارشناسان امور اطلاعاتی - امنیتی بود که ضربه سنگینی بر دستگاههای امنیتی دشمنان محسوب می‌شد، بخصوص که اعترافات صریح ریگی به خوبی نشان داد که این گروهک شیطانی تحت مدیریت کامل سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و دیگر همپیمانانش بوده و همه اقدامات خود را با هدایت و حمایت آنها صورت داده‌اند.

 آخرین نمونه رسوایی‌های و شکست اطلاعاتی، لو رفتن ماجرای شهرام امیری بود که آمریکایی ها گمان نمی‌کردند به این شکل مجبور به آزادسازی وی شده و بار دیگر عجز و ناتوانی سازمان پر ادعای سیا برای جهانیان آشکار گردد.

این شکستهای مفتضحانه یک سال گذشته کافی بود تا دستگاههای امنیتی آمریکایی‌ها، انتقام جویی را در دستور کار خود قرار دهند. در ظاهر امر یک اقدامی تروریستی کافی بود تا اینگونه جلوه داده ‌شود که ایران کشوری ناامن است که دستگاههای امنیتی آن توان مدیریت اوضاع را نداشته و ضربه پذیر بوده و آنقدر هم که قدرتمند نشان می‌دهند نیستند! غافل از اینکه چنین اقدام کوری که مردم بیگناه کوچه و بازار را نشانه می‌رود، نه تنها نشان از توانایی و اقتدار یک دستگاه امنیتی نیست، بلکه تنها انزجار افکار عمومی جهانیان از آمران و طراحان پشت پرده آن را به همراه خواهد داشت.

مبتنی بر آموزههای دینی ما، مسجد معراج‌گاه مومن است، و چه خوب که این عروج در شب جمعه و در شام تولد اباالفضل العباس و در مجلس جشن اهل بیت(ع) صورت پذیرد و دست شقی ترین دشمنان اسلام نیز در کار باشد و چه زیباست با چهره خونین در محضر ارباب بی‌کفن حاضر شدن!  بی‌شک ماه بنیهاشم به استقبال این شهدا آمده است!

با چهره خونین سوی حسین رفتن/ زیبا بود اینسان معراج انسانی



  




  پیام رسان 
+ سلام دوستان




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ